<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d3757662\x26blogName\x3dMardetanha\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://mardetanha.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttps://mardetanha.blogspot.com/\x26vt\x3d-810027836581327245', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>


یادداشت‌های یک مردتنها
notes by a lonely man
God sees the truth but bides it's time
بایگانی لینک‌ها ::
تاسف
امروز چهار شنبه
در نهایت تاسف تلفن کل منطقه صنعتی درخت سبز کیش قطع بود بنابراین امکان هرگونه آپدیت کردن از من گرفته شده بود. خلاصه تو مملکت گل و بلبل مثله اینکه دیگه تلفن ارزش کافی نداره! خلاصه شرکت مخابرات بدون هیچگونه اخطار قبلی تلفن ها رو قطع کرده و عده ای رو در استخوان درد قرار داده است (لامصب ها فکر ما معتاد ها رو نمی کنند)
خلاصه امروز کله برنامه اپدیت ما رو خراب کردند .بنابراین مطلب امروز می مونه برای شنبه منتظر پست طنز فردا باشید جهت خالی نبودن عریضه این دو سه تا جمله رو داشته باشید.
اگر آفتاب را به نظاره بنشيني، سايه را نتواني ديد . ( هلن کلر)
شرافت مرا از من بگيرو بنگر که چگونه زندگي من تباه مي شود . ( شکسپير)
گرامي ترين و زيبا ترين چيزها در دنيا نه ديده ميشوند و نه حتي شنيده ميشوند بلکه بايد انها را در دل احساس کرد (هلن کلر)

by: mohsen in 8/31/2005 04:49:00 PM | link
Wednesday, August 31, 2005  

پیج رنکینگ
امروز سه شنبه
می بینم که همه ی مدیریت ها در همه سطوح کشور
به شدت در حال عوض شدن هستش!
می دونید انتخاب شدن احمدی نژاد یک جوری شبیه خود
انقلاب می مونه!
چون توی انقلاب قشر تو سری خورده جامعه اومدن و به بالاترین سطوح رسیدن و عده هم از عرش به فرش اومدند.
حالا اومدن احمدی نژاد هم باعث شده تو سری خورده های 8 سال گذشته و شایدم 16 سال گذشته
که دائم در مناسب غیر انتخابی وول می خوردند بیان بالا و شروع کنند به جفتک پراکنی کردن !
خب این هم لطف خداست که شامل حالشون شده!
معرفی سایت
خیلی از کسایی که وبسایت یا وبلاگ دارند با تکنولوژی پیج رنکینگ (page ranking)گوگل که یعنی همون نمره دادن یا رتبه بندی سایت های مختلف هستش آشنا هستند.
pageRank چیست ؟
Pagerank به معنای رتبه صفحه است و در اصل امتیازی است که گوگل برای هر صفحه وب قائل میشود . برای دیدن رتبه صفحات یک سایت میتوانید تولبار گوگل را دانلود و روی IE خود نصب کنید تا به محض ورود به هر صفحه ای امتیاز آن صفحه را روی نوار ابزار گوگل مشاهده کنید .
(اگه باز هم متوجه نشدید اینجا و اینجا رو ببینید)
اکثر دست های وبلاگ نویس ما از سایت http://www.pagerank.net/ استفاده می کنند که تقریبا مرجع همه محسوب می شه
سایتی که من امروز می خوام معرفی کنم نسخه فارسی این سایت هست که توسط عده ای از برادران مومن انقلابی ساخته شده که فارسی هستش . و از آدرس زیر قابل دسترسی هستش.



خب درمورد عکس دیروز: اول این عکس رو ببینید


بله کیا اپیروس یا همون پراید خودمون حالا شما پیدا کنید پرتغال فروش را ؟
اطلاعات بیشتر

by: mohsen in 8/30/2005 08:38:00 AM | link
Tuesday, August 30, 2005  

خدا
امروز دوشنبه
امروز می خوام راجع به یکی از قشنگ ترین جمله هایی که تو زندگیم شنیدم صحبت کنم.
اون جمله اینست:
GOD SEES THE TRUTH BUT BIDES IT’S TIME.
یعنی اینکه خداوند حقیقت را می بیند ولی تا زمان مناسب منتظر می ماند.
این جمله یکی از اون جملات خاصی است که من به شدت به اون اعتقاد دارم.
هیچوقت یادم نمی ره موقع ترخیص از سربازی بعد 20 روز اضافه خدمت کشیدن .
این جمله رو روی برگ تصفیه نامه ام نوشته بودم.
طوری نوشته بودم که همه می پرسیدند چی اینجا نوشتی!
من هم براشون توضیح میدادم.
و بعد بهشون می گفتم منظورم اینه با اینکه من در مورد این اضافه خدمت ها بی گناه بودم .اما خدا تا لحظه ای که برام مناسب بود صبر کرد.و تو این لحظه من رو از جهنم نیروی زمینی ارتش نجات داد.
میدونید تو مقدرات زندگی خدا همیشه تا لحظه مناسب صبر می کنه حقیقتی که ما ازش غافل هستیم.
راستی گفتم سربازی یاد هزاران خاطره برام زنده شد.راستی می دونید جالب ترین نکته ای هم که تو خدمت بهش
برخورد کردم این بود که زیر تلفن اصلی گروهان ما یک نفر با خط بزرگ نوشته بود" زندانی می رود این زندانبانست که می ماند". این جمله چنان روحیه ای به بچه ها می داد که خدا می دونه!
راستی این عکس هارو از یک ماشین توپ گرفتم .حدس می زنید این
ماشین اسمش چی باشه؟(برای دیدن عکس بزرگ روی عکس کلیک کنید)

زت زیاد (تریپ رانندگی)

by: mohsen in 8/29/2005 10:08:00 AM | link
Monday, August 29, 2005  

زندگی سگی
امروز یکشنبه
این روز ها شدیدا پرکار هستم.فعلا با حفظ سمت
داریم راننده می شیم.
نمی دونم چرا قبول کردم شاید به خاطر حس کنجکاوی
راجع به دنیای راننده ها!
دنیایی پر از دود و چایی!
حس غریبی به آدم دست میده!
نمی دونم تازگی ها چرا فیلم نگاه کردنا خوابم می بره
برام خیلی عجیبه!!
دنیای آدم ها خیلی دنیای عجیب غربیه
امروز از صبح دارم به همه آدم هایی که باهاشون
برخورد می کنم دقت می کنم می بینم هرکی تو یک حال و هواست!
دنیای بزرگ ها خیلی دنیای زشتیه!
خوش بحال کسایی که هنوز وارد این سیستم از زندگی نشدند.
روحشون خیلی ارامش بیشتری داره!
اصلا به نظر من 96.5 درصد کسایی که کار می کنند
روحشون رو از دست می دند . و هیچوقت نمی تونند
به حالت طبیعی زندگی برگردند.
خیلی سخته هم کار کنی هم دلت رو حفظ کنی
اینجاست که حافظ داد می زنه دل می رود زدستم صاحب دلان خدا را!
اون هم فهمیده بود (من هم تازه فهمیدم)
راستی ببخشید بعضی موفع ها تئورسین می شم.
hot download link
خیلی وقته چیزی برای دانلود نذاشتم
امروز یک چند تایی لینک برای دانلود می زارم .که طرفدارهاش
حالشو ببرن.
اول از همه تا حالا همه حتما سریال ارث بابام رو دیدید .
رضا صادقی 2 آهنگ جالب خونده . حتما خیلی ها دنبالشن
پس دانلود کنید و رستگار شوید.
نرو
یک شب بارونی ( برید داخل و دکمه دانلود رو بزنید)
و
دانلود یک کلیپ زیبا از ابرو گوندش خواننده محبوب ترک (ebru gundes)
با اسم bir ishim var

by: mohsen in 8/28/2005 10:59:00 AM | link
Sunday, August 28, 2005  

داستان اخلاقی
امروز شنبه
اول از همه از کار مجلس بسی تعجب کردیم .
مجلس پاچه خوار و رای ندادن به وزیر احمدی نژاد
راستی می بینم که عده ای عناصر مجهول الهویه
سعی دارند مبدا وبلاگ نویسی فارسی رو عوض کنند.
فتوا ی من اینه
: الیوم استعمال روز هفتم سپتامبر به عنوان المبدا
در حکم محاربه با مولامون احمدی نژآد می باشد .
خلاصه من اینجا اعلام می کنم و بر دهن استکبار
مشت می زنم و اعلام می کنم
تاریخ مبدا ما 14 ابان هستش.
روزی که ابولبلاگر راهنما و این حرف ها رو ساخت
این داستان رو هم بخونید که ما بسی لذت بردیم
موسي مندلسون، پدر بزرگ آهنگساز شهير آلماني، انساني زشت و عجيب الخلقه بود. قدّي بسيار كوتاه و قوزي بد شكل بر پشت داشت.
موسي روزي در هامبورگ با تاجري آشنا شد كه دختري بسيار دوست داشتني به نام فرومتژه داشت. موسي در كمال نااميدي، عاشق آن دختر شد، ولي فرمتژه از ظاهر و هيكل از شكل افتاده او منزجر بود. زماني كه قرار شد موسي به شهر خود بازگردد، آخرين شجاعتش را به كار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرين فرصت براي گفتگو با او استفاده كند. دختر حقيقتاً از زيبايي به فرشته ها شباهت داشت، ولي ابداً به او نگاه نكرد و قلب موسي از اندوه به درد آمد.
موسي پس از آن كه تلاش فراوان كرد تا صحبت كند، با شرمساري پرسيد:
- آيا مي دانيد كه عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته مي شود؟
دختر در حالي كه هنوز به كف اتاق نگاه مي كرد گفت: - بله، شما چه عقيده اي داريد؟
- من معتقدم كه خداوند در لحظه تولد هر پسري مقرر مي كند كه او با كدام دختر ازدواج كند. هنگامي كه من به دنيا آمدم، عروس آينده ام را به من نشان دادند، ولي خداوند به من گفت: - «همسر تو گوژپشت خواهد بود.» درست همان جا و همان موقع من از ته دل فرياد برآوردم و گفتم: «اوه خداوندا! گوژپشت بودن براي يك زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چي زيبايي است به او عطا كن.» فرومتژه سرش را بلند كرد و خيره به او نگريست و از تصور چنين واقعه اي بر خود لرزيد. او سالهاي سال همسر فداكار موسي مندلسون بود

by: mohsen in 8/27/2005 09:16:00 AM | link
Saturday, August 27, 2005  

اقتصاد گاوی
امروز پنجشنبه
روز پایانی هفته !اولا برای طرفدار های رضا صادقی بگم 17و18و19 شهریور میاد کیش این چند روزم علیرضا عصار کیش هستش.
دیروز از نظر روحی صفر بودم بقول رفقا نابود!!
خب همونطوری که می دونید پنجشنبه ها روز طنز !ا
اقتصاد گاوی
اقتصاد مرسوم :دو تا گاو ماده دارين ... يكيش رو می فروشين و يه گاو نر می خرين ... به تعداد گاوهای گله ء شما افزوده ميشه و اقتصاد رشد می كنه ... پول براتون همينطور سرازير ميشه و می تونين به بازنشستگی و استراحت بپردازين ...
اقتصاد هندی :دو تا گاو ماده دارين ... اونها رو می پرستين و عبادت می كنين!
اقتصاد پاكستانی :هيچ گاوی ندارين ... ادعا می كنين كه گاوهای هندی مال شما هستن ... از آمريكا طلب كمك مالی می كنين ... از چين طلب كمك نظامی می كنين ... از انگليس هواپيماهای جنگی ... از ايتاليا توپ و تانك ... از آلمان تكنولوژی ... از فرانسه زير دريايی ... از سوييس وام بانكی ... از روسيه دارو ... و از ژاپن تجهيزات ... با تمام اين امكانات گاوها رو می خرين و بعد ادعا می كنين كه توسط جهان مورد استثمار قرار گرفتين!

اقتصاد آمريكايی :دو تا گاو ماده دارين ... يكيش رو می فروشين و دومی رو تحت فشار مجبور می كنين كه به اندازه ء ۴ تا گاو شير توليد كنه ... وقتی گاوتون افتاد و مرد اظهار تعجب و شگفتی می كنين ... تقصير رو گردن يه كشور گاودار ميندازين و بعد طبيعتا" اون كشور يه خطر بزرگ برای بشريت به حساب مياد ... يه جنگ برای نجات جهان به راه ميندازين و گاوها رو به چنگ ميارين!
اقتصاد فرانسوی :دو تا گاو ماده دارين ... دست به اعتصاب می زنين چون می خواين سه تا گاو داشته باشين!

اقتصاد آلمانی :دو تا گاو ماده دارين ... اونها رو تحت مهندسی ژنتيك قرار ميدين ... بعد گاوهاتون ۱۰۰ سال عمر می كنن و ماهی يه وعده غذا می خورن و خودشون شيرشون رو می دوشن!
اقتصاد انگليسی :دو تا گاو ماده دارين ... كه هر دو تاشون گاو ديوونه هستن! ﴿جنون گاوی دارن!﴾
اقتصاد ايتاليايی :دو تا گاو ماده دارين ... نمی دونين كه اونها كجا هستن ... پس بيخيال ميشين و ميرين سراغ ناهار و شراب و استراحتتون!

اقتصاد سوييسی :۵۰۰۰ تا گاو ماده دارين ... هيچكدومشون مال خودتون نيستن ... از كشورهای ديگه پول می گيرين كه دارين گاوهاشون رو نگه می دارين!

اقتصاد ژاپنی :دو تا گاو ماده دارين ... اونها رو از نو طراحی ژنتيكی می كنين ... هيكل گاوهاتون يك دهم اندازه ء طبيعی ميشه و ۲۰ برابر معمول هم شير توليد می كنن ... بعد شونصد تا كارتون و عكس برگردون و آدامس با شخصيت گاوهاتون با چشمهای درشت می سازين و اسمش رو ميذارين Cowkemon و توی تمام جهان پخش می كنين و می فروشين!
اقتصاد روسی :دو تا گاو ماده دارين ... اونها رو می شمرين و متوجه ميشين كه ۵ تا گاو دارين ... اونها رو دوباره می شمرين و می فهمين كه ۴۲ تا گاو دارين ... اونها رو دوباره می شمرين و متوجه ميشين كه ۱۷ تا گاو دارين ... يه بطری ودكای ديگه باز می كنين و به خوردن و شمردن ادامه ميدين!
اقتصاد چينی :دو تا گاو ماده دارين ... ۳۰۰ نفر آدم دارين كه گاوها رو می دوشن ... بعد ادعا می كنين كه سيستم استخدامی و شغلی كاملی دارين و توليدات گاويتون در سطح بالايی قرار داره و هر كس رو هم كه آمار واقعی رو بيان كنه بازداشت می كنين!

اقتصاد ايرانی :دو تا گاو ماده دارين كه هر دو تاشون از باباتون به ارث رسيده ... يكيش رو دولت بابت عوارض و ماليات و خمس و زكات و سهم صدا و سيما و سهم بنياد های مختلف و ............. و غيره ضبط می كنه ... دومی رو هم قربونی می كنين و نذر قبولی توی دانشگاه و ازدواج موفق و شغل خوب و بدن سالم و عقل درست و حسابی و ............. و غيره می كنين! ... و اقتصاد كماكان فلج می مونه!

by: mohsen in 8/25/2005 08:57:00 AM | link
Thursday, August 25, 2005  

kiss
I was born when she kissed me. I died when she left me. For a few weeks I was alive while she loved me.

Humphrey Bogart )1899 - 1957)
U.S. actor.

by: mohsen in 8/24/2005 09:01:00 AM | link
Wednesday, August 24, 2005  

حقیقت چیست؟
جانم برایتان بگوید که چند روز پیش لینکی به دستم رسید مبنی بر این که :
مسخ به خاطر توهین به قرآن

رفتم به لینک مربوطه. خبرگزاری آفتاب بود. http://www.aftabnews.com
متن خبر چنین بود :

دختر جوانی در هلند در زمان تلاوت قرآن توسط مادرش با صدای بلند به موسیقی گوش می کرد هنگامی که با اعتراض مادرش مبنی بر کم کردن صدای موسیقی مواجه می شود به او و کتاب قرآن اهانت می کند.
این دختر هنگامی که می بنید با وجود مخالفت او باز مادرش به خواندن قرآن با صدای بلند ادامه می دهد قرآن را به زور از دست مادرش می گیرد و آنرا پاره می کند که در همان حال دختر جوان آتش گرفته و می سوزد. مادر دختر برای خاموش کردن دخترش بر روی او پتو می اندازد و بعد از اینکه پتو را از روی او بر می دارد می بیند که دختر او تغییر چهره داده و به صورت عکسی که می بینید در آمده است.
این دختر جوان هم اکنون در بیمارستانی در هلند بستری شده است.

در زیر خبر هم به عنوان لینک های مرتبط آورده شده بود که :
رايس توهين نيروهاي آمريكايي به قرآن كريم را محکوم کرد

اما ادامه خبر جالب بود. نوشته بود که این مطلب تایید نمیشود بلکه صرفا تقل قول کننده از یک سایت دیگر است.
http://www.vanrehberi.net/index.php
جالب بود که یک خبرگزاری که کارش تهیه خبر است نه تنها خبر را از منبعی دیگر دزدیده بود بلکه حداقل یک تحقیق جزئی در خصوص صخت و سقم آن هم نکرده بود و به دلیل موازی بودن با خطوط فکری متحجر و خرافاتی صاحبان خبرگزاری دولتی آفتاب سریعا روی تلکس رفته بود.
به هر حال به سایت مربوطه رفتم به زبان شیرین ترکی بود.
Haber Metni:"ibretle okuyacaginiz bu olay Hollanda'da gerceklestişmiştir. Bir genc kiz odasinda müzik dinlemekteyken, anneside sesli bir sekilde Kuran-i Kerim okumakla mesgulmüs. Bu sirada annesi kizina müzigin sesini kismasini söylemis. Bunun üzerine genc kiz annesine bagirarak kendisinin susmasini istemis

اما جالب اینجا بود که این سایت هم خبر رو تهیه نکرده بود بلکه دزدی بود. اون هم از یک سایت دیگه که خوشبختانه انگلیسی بود.
http://www.patriciapiccinini.net/
به هر زحمتی بود واقعيت را يافتم.
همین عکس را در صفحه اول گذاشته و چنین نوشته بود.

Some of you might have seen this image on a website or in an email.I
The image was accompanied a story that said that this thing was a woman who was cursed.
This story is not true. It is a hoax, a fraud.
This image was stolen from Patricia's website and used without her permission and against her wishes.
Patricia is very disturbed by this hoax. She has no connection with the person who first started the hoax. She does not know who made up the story.
Patricia is an artist. The image is a picture of an art work - a sculpture made from silicone rubber. It is about genetic engineering and our evolutionary links to animals. It is not intended to refer in any way to any religion or religious practice.I
ترجمه :
بعضی از شما این عکس را توسط ایمیل یا در سایتهای گوناگون دیده اید. که همراه آن داستانی را نقل میکند که این عکس متعلق به یک زن است که در اثر طلسم و مسخ شدن چنین شده است.
این داستان درست نیست. این یک فریب و شوخی است. این عکس از وبسایت ما به سرقت رفته است و بدون اجازه صاحبان و بر خلاف خواست آنان به کار رفته است.
پاتریشیا (صاحب اثر) بسیار غمگین و ناراحت است و هیچ ارتباطی با کسی که اولین بار چنین داستانی را ساخته است ندارد.
پاتریشیا یک هنرمند است و این عکس متعلق به یکی از آثار او میباشد. مجسمه ای از سیلیکون و کائوچو.
طرحی از مهندسی ژنتیک و مربوط به تکامل حیوانات.
این طرح اساسا هیچ ارتباطی به به موضوعات دینی و مذهبی (اسلام) و اعمال مذهبی ندارد.
اين عکسهای زيبايی از اثر برجسته هنرمند بيچاره
جالبه که امروز دوباره به لينک مربوطه در خبرگزاری آفتاب رفتم ولی ديدم که خبر حذف شده است. درحاليکه ميدونيد خبر هيچوقت حذف نميشود و بايد در آرشيو باشد.
به هر حال این شوخی قطعا از سوی مسلمانان اتفاق افتاده است. شاید به قصد ترساندن اسلامستیزان که امروزه جو اسلامستیزی هم گویا داغ است. و شاید ترساندن جوانترها.
هرچند واقعا احمقانه است که بخواهیم با ترس و لرز مردم را مجبور به حرمت دینی کنیم.
به چیز ها می گن هوکس (hoax) خلاصه حواستون رو جمع کنید.
این آهنگ فریدون فروغی رو هم دوست خوبم نیما
برام فرستاده که ما رو از این دنیا بیرون برد
چرا وقتی که آدم تنها میشه
غم و غصه اش قد یک دنیا میشه
میره یک گوشه پنهون میشینه
اونجا رو مثل یه زندون میبینه
غم تنهایی اسیرت میکنه
تا بخوای بجنبی پیرت میکنه
وقتی که تنها میشم اشک تو چشام پر میزنه
غم میاد یواش یواش خونه دل در میزنه
یاد اون شب ها می افتم زیر مهتاب بهار
توی جنگل لب چشمه می نشستیم من و یار
غم تنهایی اسیرت میکنه تا بخوای بجنبی پیرت می کنه
میگن این دنیا دیگه مثل قدیما نمی شه
دل این آدما زشته دیگه زیبا نمی شه
اون بالا باد داره زاغه ابرا رو چوب میزنه
اشک این ابرا زیاده ولی دریا نمیشه
غم تنهایی اسیرت میکنه تا بخوای بجنبی پیرت می کنه

by: mohsen in 8/23/2005 08:13:00 AM | link
Tuesday, August 23, 2005  

آشنایی اینترنتی یک فرصت یا یک تهدید
امروز دوشنبه
و با خوشحالی تمام داریم به اواسط هفته می رسیم.
زندگیم خیلی اینترنتی شده اکثر ارتباطاتم
اینترنتی شدن .دزم رفته بالا!!
البته شاید به خاطر اینه که تو این چند مدت اخیر
چند تا دوست خوب پیدا کردم
می دونید خیلی از ما ها تو دنیای واقعی
نمی تونیم اونطوری که لازمه با هم راحت باشیم
و حرف دلمون رو بزنیم.
و اون چیزی رو که از طرف می خوان بهش بگن.
اما اخیرا چند موردی برای من پیش اومده که واقعا
خوشحالم می کنند دوستایی به لطف دنیای وبلاگ و دنیای
مجازی پیدا کردم که شاید در حقیقت هیچوقت فرصتش
رو پیدا نمی کردم.
تو دنیا مجازی اول تو فرصت پیدا می کنی که طرف مقابلت رو
چه پسر چه دخترک محک بزنی .تا ببینی که آیا این
شخص لیاقتش رو داره یا نه ! و این خودش خیلی کمک
می کنه ! طوری که روابط رو تحت تاثیر می زاره.
گرچه خیلی توی اینترنت خودشون را جای اون
موجودی که دوست دارن باشن جا می زنن.
و یک شخصیت مجازی از خودشون ارائه می دن.
که با حقیقت وجودیشون سخت در اختلافه!
یک عده هم از سرکار گذاشتن بقیه لذت می برند.
خودشون جای دخترجا می زنن یا برعکس
و امنیت ایتنرنتی رو از بین می برند.
البته شاید بشه گفت الان فرهنگ عمومی توی
اینترنت بالاتر رفته .
واقعا شاید اینو مدیون وبلاگ باشیم.
تا قبل از دنیای 81.5% ما ایرانی ها
تو چت روم های یاهو می گذشت.
اصلا به طور کلی به نظر همه کسایی که یک جور
با لغت وبلاگ آشنا هستند یک سرو گردن از باقی
استفاده کننده های اینترنت بالاتر هستند.
گرچه خیلی ها بیشتر با وبلاگ ها سکسی اشنا هستند
اما خب اونها هم بمرور زمان خسته می شن.
جالبه وبلاگ طوریه که هرکسی باهاش
آشنا میشه بعد از یک مدتی دلش می خواد
وبلاگ داشته باشه .البته 5/96 % از اینها
بعد از چند پست نا امید می شن و ترک وبلاگ نویسی
می کنند.
یک عده هم بعد از اینکه معروف می شن.
دچار یاس وبلاگی می شن و در کمال شهرت ریق رحمت رو سر می کشن.
اما دوستی هایی که در پس وبلاگستان بوجود میاد
به نظرم دوستی های مطمئن تری هستند.
مثلا تجسم کنید می خواهید ازدواج کنید
اگه همسرتون وبلاگ داشته باشه با خوندن
ارشیوش می تونید یک شناخت کامل از طرف پیدا کنی.
نتیجه می گیریم (در اصل می گیرم) که در آشنایی های
اینترنتی اگر عقل خودمون رو هم همراه داشته باشیم
.فرصت خوبی هستش که انسان های بهتری رو بشناسیم.
البته این مسئله جای بحث زیادی داره .که ایشالله
بیشتر در موردش بحث می کنیم.
بحث چندگانه هم شد که به بزرگی خودتون ببخشید
راستی! راستی!
دیشب خواب دکتر احمدی نژاد رو می دیدم که توی یک
بحث خودمونی 2 تایی نشسته بودیم و داشتیم راجع به
مملکت بحث می کردیم و چون مطالب سری مطرح شد
از طرحشون تو اینجا عاجزم.

by: mohsen in 8/22/2005 10:01:00 AM | link
Monday, August 22, 2005  


امروز یکشنبه
چهار نفر بودند بنامهاي همه كس-يك كس-هر كس و هيچ كس يك كار مهم وجود داشت كه ميبايست انجام مي شد و از همه كس خواسته شد آن را انجام دهد.همه كس ميدونست كه يك كسي آن را انجام خواهد داد هر كسي ميتوانست آن را انجام دهد اما هيچ كس آن را انجام نداد يك كسي از اين موضوع عصباني شد به خاطر اينكه اين وظيفه همه كس بود.همه كس فكر ميكرد هر كسي نميتواند آن را انجام دهد اما هيچ كس نفهميد كه هر كسي آن را انجام نخواهد داد.سرانجام اين شد كه همه كس يك كسي را براي كاري كه هر كسي نمي توانست انجام دهد و هيچ كس انجام نداد سرزنش كرد.
نقل قول از منبعی ناشناخته
راستی این مقاله خیلی جالب رو هم در مورد گنبد سلطانیه از دست ندید.
اوضاع وبلاگستان هم خیلی بلبشو هستش. یاد قدیما بخیر.
نمی دونم من هرچی فکر می کنم دوست ندارم وبلاگ رو
به دنیای بیرون بیارم. با اینکه خیلی ها دوست دارند. خودشون
رو یک جوری توسط وبلاگ به دنیا بیرون تحمیل کنند.
اما من مخالفم دیگه مخالف!!
راستی یک چند وقتیه می خوام رژیم بگیرم اما تا گرسنم
میشه پشیمون می شم . به قول مامانم رژیم من رژیم طاغوتیه!
بلاخره قسمت نمیشه که من چند روز پشت سر هم رژیم بگیرم.
دیشب بشدت یاد این آهنگ ایرج مهدیان افتادم.
از اون اهنگ هاست که روحه آدم رو پرواز میده:
همه شب من در دل بندر دیده به راهم تا که تو بازایی
شده هر شب شاهد اشکم مونس دردم فانوس دریایی
می گیرم من از تو نشونه اما چه فایده هیشکی نمیدونه
می شینم من بر لب دربا خسته و تنها با دل دیوونه
به خدا دیوانه منم
عاشقی آواره منم
که سیه گشته روزگارم
تو نبینی اشک مرا کز دل شب می چکد از دیده پر خون
به خدا در ساحل غم زورق دل مانده بر دل خسته مغمون
تو بیا فانوس شبهایم که رسیده جان به لبهایم
تو بیا فانوس شبهایم که رسیده جان به لبهایم
به خدا دیوانه منم
عاشقی آواره منم
که سیه گشته روزگارم
همه شب من در دل بندر دیده به راهم تا که تو بازایی
شده هر شب شاهد اشکم مونس دردم فانوس دریایی
می گیرم من از تو نشونه اما چه فایده هیشکی نمیدونه
می شینم من بر لب دربا خسته و تنها با دل دیوونه
به خدا دیوانه منم
عاشقی آواره منم
که سیه گشته روزگارم
شرمنده یک ذره پیچیده شده عینه فکر خودم شده!!

by: mohsen in 8/21/2005 08:43:00 AM | link
Sunday, August 21, 2005  


امروز شنبه
بگذاريد و بگذريد
ببينيد و دل مبنديد
چشم بيندازيد و دل مبازيد
که دير يا زودبايد گذاشت و گذشت.
سخني از امير مومنان (ع)
دیروز ولادت حضرت علی و روز پدر و مرد بودبه همه تبریک
می گم.خب دیروز و پریروز ما در انتظار تبریک از جانب بانوان
محترمه بودیم که انتظارتمان تقریبا با شکست مواجه شده و
به غیراز چند تا افلاین و یک ای- کاردهیچ اتفاقی نیفتاد .
شدیدا خورد توی ذوقمان.
نکته بعدی انرژی هسته ای بود که اوضاع کشور رابه حالت
نیمه جنگی در آورده.
نکته بعدی باخت تیم ملی بود که کک هیچ کس نگزید.
و نکته بعد شیوع وبا بود که شدیدا غم انگیز شده البته فعلا در
کیش مورد گزارش نشده .اما در زنجان 4مورد الودگی بوده.
خب در ادامه بحثمون راجع به افکار مثبت و منفی
مطالب زیر رو می نویسم.
(قسمت اول رو اینجا بخونید)
افکار مثبت ، افکاری سازنده ، انگیزه دهنده و انرژی بخش
هستندکه بر اثر تلقین ، تکرار و تمرین به ذهن راه می یابند
و باعث می شوند ذهن و فکر مثبت شود.در این صورت
کنترل فکر در اختیارماست ، در حالی که افکار منفی
،افکاری بازدارنده و مخرب هستند
و وقتی به ذهن راهیابند ،تعمیم یافته و به سرعت تمام
ذهن رااشغال می کنند. در این حالت ما در اختیار تفکرات منفی
خود قرار داریم.چند مورد از ویژگی افراد مثبت نگر:
1)با وجود تفکر درباره گذشته و آینده ، در زمان حال زندگی
می کنندو از آنچه دارند راضی و خشنود هستند.
2)از نظرات درست و منطقی دیگران استقبال می کنندوبرای رد
کردن نظرات نادرست حتما دلیل منطقی دارند.
3)همیشه قبل از عمل یا صحبت کردن فکر می کنند به همین
دلیل کمتر دچار خطا و اشتباه یا ضد و نقیض گویی می شوند.
4) در گفتار خود از کلمات و عبارات مثبت و امید بخش استفاده می کنند.
5)تقریبا خوشبین هستند و نیمه پر لیوان را می بینند.
6)اغلب اوقات بشاش ،سرزنده،برانرژی ،توانا هستند
7)در ارتباطات خود حسن ظن دارند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
البته بعدا این بحث رو ادامه می دم(این نوشته ها خلاصه از یک سمینار تفکر مثبت در جزیره کیش بود)
پ.ن :غلط های املایی را گرفتم.شرمنده پیش میاد

by: mohsen in 8/20/2005 09:15:00 AM | link
Saturday, August 20, 2005  


امروز پنجشنبه
حال دنيا رايكي پرسيد از فرزانه اي:
گفت يا ابر است يا باد است يا افسانه اي
گفتمش احوال عمرت را بگو تا عمر چيست
گفت يا شمع است يابرق است يا پروانه اي
گفتمش اينها كه مي بيني چرا دل بسته اند
گفت يا مستند يا خوابند يا ديوانه اي
و می بینم که این روزها بازار سقوط
هواپیما ها شدیدا داغه!
دوباره رسیدیم به این پنجشنبه که ادم
نمی دونه چیکار کنه!
و روز نوشته و خواندنی های طنز
نکته اول ببینیم موفقیت یعنی چی؟
موفقيت ...
در ۴ سالگی .... موفقيت يعنی ... خيس نكردن شلوار!
در ۱۲ سالگی ... موفقيت يعنی ... پيدا كردن دوست!
در ۱۸ سالگی ... موفقيت يعنی ... داشتن گواهينامه!
در ۲۰ سالگی ... موفقيت يعنی ... امكان ازدواج!
در ۳۵ سالگی ... موفقيت يعنی ... داشتن پول!
در ۵۰ سالگی ... موفقيت يعنی ... داشتن پول!
در ۶۰ سالگی ... موفقيت يعنی ... امكان ازدواج!
در ۷۰ سالگی ... موفقيت يعنی ... داشتن گواهينامه!
در ۷۵ سالگی ... موفقيت يعنی ... پيدا كردن دوست!
در ۸۰ سالگی ... موفقيت يعنی ... خيس نكردن شلوار!
راستی بعد از دیدن لیست وزرا و فیلتر شدن بلاگرولینگ یاد این جک افتادم كه:
ملكهء انگليس و كلينتون و احمدی نژاد هر سه می ميرند و ميرن جهنم... توی جهنم بعد از يه مدت ملكهء انگليس به رسپشن اونجا ميگه: ميخوام يه تلفن به كشورم بزنم و از اوضاع و احوال با خبر بشم... يارو تماس رو برقرار می كنه و ملكه 5 دقيقه حرف ميزنه... بعد يارو ميگه خرج تماستون 260 دلار شد و پول رو می گيره... بعد كلينتون ميره و ميگه می خوام به كشورم تلفن بزنم... 10 دقيقه حرف ميزنه و خرج تماسش 200 دلار ميشه... بعد احمدی نژاد ميره جلو و ميگه ميخوام يه تلفن به كشورم ايران بزنم و از اوضاع با خبر بشم... يارو براش ايران رو می گيره و احمدی نژاد 2 ساعت و نيم حرف ميزنه... بعد يارو ميگه خرج شما 2 دلار شد!... ملكه و كلينتون اعتراض می كنن و ميگن فقط بلد بودی توی پاچهء ما بكنی؟ چرا مال اين انقدر ارزون شد؟... يارو ميگه آخه تماس از جهنم به جهنم ، داخلی حساب ميشه و مفته!
البته غلط کردم به قول علی قدیمی نه نه فیلترینگم نکنید!
راستی این رو هم فکر کنم تو وبلاگ میرزا جونم دیدم

البته این پست ناقصه و تا عصر ایشالله کامل می شه

پ .ن: حسش نبود تا بعد ولسلام

by: mohsen in 8/18/2005 08:54:00 AM | link
Thursday, August 18, 2005  


امروز چهارشنبه
و من میان دنیایی از ایده ها غرقم.
اولا یک توصیه مطلب طنز فردا رو از دست ندید
و به دوستهایی که برای اولین باراینجا میان
من پنجشنبه ها معمولا مطالب طنز می نویسم(البته گاهی می دزدم)
خب نکته ای که امروز می خوام بررسی کنم .
در مورد تبلیغات در تلویزیون سراسری ایران هستش!
یک مدتی هست که تلویزیون تبلیغ فروشگاه بزرگ بال هایپرمارکت رو پخش می کنه.
اما تصویری که توی تبلیغ نشون میده با تصویر واقعی اونجا فرق می کنه.
بخاطر من رفتم و از سردر اونجا عکس گرفتم .اینجا قرار می دم.
تا بقیه دوستان هم ببینند.(البته تصویر رو کوچک کردم برای دیدن در سایز بزرگ روی عکس ها کلیک کنید)
حقیقت شما اگه تبلیغ تلویزیونی رو ببینید اسم انگلیسی فروشگاه رو حذف کردن.
و بجاش یک تصویر زرد رو نشون میده که فارسی نوشته فروشگاه بال(البته رو سردر)
حالا نمی دونم دلایل این تی وی ما چیه شاید بخاطر اینکه
نمی خوان فرهنگ منحط انگلیسی گسترش پیدا کنه!


والسلام

by: mohsen in 8/17/2005 08:30:00 AM | link
Wednesday, August 17, 2005  


امروز سه شنبه،
و داستان تلخ زندگی ادامه دارد
راستی اسم وزرای کابینه رو دیدیم وبسی خندیدم.
توصیه می لینک های زیر رو شما هم ببینید.
خبر یک ایسنا
خبر دو ایسنا
البته خوبیش اینه چهار یا پنج تا از وزرا
از مسئول های قبلی زنجان هستند
مثلا استاندار سابق و یک همچین چیزهای
ولی فکر می کنم بدترین وزیر هم رضا صفارهرندی باشه
اصلا ولش کن دیگر چیزی ارزش فکر کردن رو نداره.
خب دست حق بکبار دیگه روی این امریکایی ها رو کم کرد
و برادر های ما نونستن چند تا از ساب دومین های ناسا
رو هک کنند و اثبات کنند که ما از اونها
قوی تریم.
این مطلب از قول بهروز کمالیان جزو تیم هکری:
در پروژه ای جدید تیم امنیتی آشیانه 5 تا ازsubdomain های سایت ناسا را هک کرد. این کار را به این دلیل انجام دادیم که نشان بدهیم هکرهای ایرانی هم می توانند سایت های بزرگی مثل ناسا را هک کنند. نشان بدهیم مردم با استعداد ایرانی تروریست نیستند. این برای اولین بار هست که کسی توانست 5 تا از سایت های ناسا را همزمان هک کند. ماindex سایت ها را عوض نکردیم تا مسئولان این سایت های ناسا از هک شدن سایت خود با خبر نشوند و سرور خود راdown نکنند ولی صفحه deface خودمان را با اسمact.htm در این سایت ها قرار دادیم و درZone-H نیز ثبت کردیم که در لیست ما قرار گرفت.
اگر هم می خواهید اطلاعات کامل بدست بیارید
لینک پایین رو از دست ندید
سایت تیم امنیتی اشیانه
ادرس سایت های هک شده هم هست
دیروز هم خورشید اینجا نابودگرانه می تابید
واقعا از زندگی ادم رو سیر می کرد.
برگردیم سر دل نوشت هامون!
یک چند تا هم لینک دانلود می زارم.
این آهنگ هایده ادم رو دیونه می کنه
تنها با گل ها
تنها با گلها گویم غمها را
چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم
نه کسی آید نه کسی خواند
ز نگاهم هرگز راز من
بشنو امشب غم پنهانم
که سخنها گوید ساز من
تو ندانی تنها همه شب باگلها
سخن دل را میگویم من
چو نسیمی آرام که وزد بر بستان
همه گلها را میبویم من
تنها با گلها گویم غمها را
چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم
چون ابری سرگردان
میگرید چشم من در تنهایی
ای روز شادیها کی باز آیی
امشب حال مرا تو نمیدانی
از چشمم غم دل تو نمیخوانی
امشب حال مرا تو نمیدانی
از چشمم غم دل تو نمیخوانی
تنها با گلها گویم غمها را
چه کسی داند ز غم هستی چه به دل دارم
به چه کس گویم شده روز من چو شب تارم
2 تا اهنگ از شهره برای دانلود می زارمم
امام رضا
اس

by: mohsen in 8/16/2005 08:35:00 AM | link
Tuesday, August 16, 2005  


امروز دوشنبه
و من دیشب به زندگی فکر می کردم و فکر می کنم
نوشته پایین بهتر از همه چیز این موضوع رو روشن می کنه
زندگي
ميزي براي كار
كاري براي تخت
تختي براي خواب
خوابي براي جان
جاني براي مرگ
مرگي براي ياد
يادي براي سنگ
.اين بود زندگي؟؟!
شادروان حسين پناهي
ما زندگی می کنیم که بمیریم
اگه واقعا زندگی می کنیم که بمیریم
پس چرا باید زحمت بکشیم پس چرا باید خودمون
رو به اب اتیش بزنیم.
میگن یک روزی یک نفر داشته از بک جایی رد می شده
می بینه یک نفر زیر سایه درخت بیکار نشسته
میره به طرف میگه توچرا بیکاری چرا از خودت
غیرت نشون نمی دی؟
اون یکی یارو میگه :خب مثلا چیکار کنم.
اولی میگه برو ارتش دانشکده افسری
دومی میگه :بعدش چی؟
اولی میگه: بعد افسر میشی
دومی میگه:بعدش
اولی میگه بعد سروان میشی
دومی میگه:بعدش
اولی میگه : بعدش سرگرد میشی
دومی میگه:بعدش
اولی میگه بعدش سرهنگ میشی
دومی میگه:بعدش
اولی میگه: بعد تیمسار می شی فرمانده همه می شی
دومی میگه:بعدش
اولی میگه بعد با افتخار بازنشست می شی
دومی میگه:بعدش
اولی میگه بعد از می تونی بشینی راحت استراحت کنی
دومی میگه :حب من همین الان هم دارم همین کار و می کنم
چرا دیگه خودم رو اینقدر به دردسر بندازم.
خلاصه بعضی موقع همچین تئوری هایی میاد تو
ذهن ادم این چند روز بعد از خوندن کتاب های
صادق هدایت کلی روحیه نهیلیسمی دارم .

راستی این وبلاگ آبی ترین رو از دست ندید
که اولا یکی از قشنگترین و پر احساس ترین
وبلاگ هایی که من می خونم
و نویسندش پاک ترین احساسات دخترانه
رو به تصویر می کشه

by: mohsen in 8/15/2005 08:50:00 AM | link
Monday, August 15, 2005  


امروز یکشنبه
موضوع امروز چپ دستی و چپ دست ها هستند
در عوالم چپ دستی
من این رو به مناسبت روز جهانی چپ دستی که در تاریخ
13 دسامبر یعنی 22 مرداد میشه می نویسم.
البته با یک هفته تاخیر چون با عرض پوزش
خودم هم دیر متوجه شدم.
ایده این موضوع بعد از خوندن گزارش بی بی سی فارسی بسرم زد.
من یک چپ دستم
از همون اوائل که مدرسه می رفتم معلممون سعی می کرد کاری بکنه
که من با دست راست بنویسم. اما نمی شد
من بهش می گفتم که خیلی سخته اخه نوشتن نباید
این قدر سخت باشه بعد که مامانم به معلممون
گفته که من با دست چپم نقاشی می کنم
اون هم بهم کمک کرد که با دست چپم بنویسم
یک چپ دست متناقض
حالا چرا متناقض ؟؟ چون من با دست چپم
می نویسم با دست راستم پینگ پنگ و بدمینتون بازی می کنم
و دوباره با پای چپم فوتبال (گرچه خیلی وقته بازی نکردم)
راست دست های ظالم
ما چپ دست ها خیلی سختی ها می کشیم که راست دست
ها از اون بی خبر هستند.
اگر مقاله بی بی سی فارسی رو بخونید کاملا با برخی جنبه
ها عملی این موضوع آشنا می شید. (یکی از این مشکلات
زمان مدرسه بود که یک چپ دست و راست دست کنار
هم می شستن هی دستامو ن می خورد بهم. یا فکر کنید
توی مهمونی بزرگ و مهم یک چپ دست و یک
راست دست بیوفتن کنار هم چی میشه!!)
یا مثلا برای فارسی نوشتن چپ دست ها کند تر از راست
دست ها هستند چون ما چپ دست هابرای فارسی نوشتن
باید از سمت راست شروع کنیم و به سمت چپ ختمش
کنیم که این باعث ایجاد تاخیر در نوشتن میشه.
چپ دست ها باهوشند
گرچه این مقاله بی بی سی حیثیت مان را به باد داد
ولی ما همچنان می گوییم که چپ دست ها باهوشترند. والسلام
راستی راستی این اهنگ شهیاد و امراه رو هم گوش کنید
که من بدجوری طرفداره امراه هستم.

by: mohsen in 8/14/2005 08:48:00 AM | link
Sunday, August 14, 2005  


امروز شنبه
علی رغم تصمیم برای عدم دخالت در موارد سیاسی
لطفا به این 2 تصویر نگاه کنید و بگویید که
چه فکر می کنید؟

این تصویر معصومه شفیعی همسر اکبر گنجی است!!!
3 ثانیه عاقلانه و با وجدان فکر کنید؟
ایه بالا با مضمون :
الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع ظلم
یعنی: حکومت ممکن است با کفر باقی بماند اما با ظلم هیچوقت
حالا با خود بگویید؟
ابا استثنایی داریم؟
شما چه فکر می کنید؟

by: mohsen in 8/13/2005 08:34:00 AM | link
Saturday, August 13, 2005  


امروز پنجشنبه
بمیر ولی بوسه ی بی عشق مده؟
این رو کاملا غیر جدی گفتم.
دوباره رسیدیم به پنجشنبه و جمعه
باید ببینیم واسه این دو روز چیکار می شه کرد
یکی دو روزه دارم بوف کور صادق هدایت رو می خونم
الان هم نسخه پرش از دول فیلترچی (پی دی اف) و
هم نسخه تکستش رو دارم اگر کسی خواست ندا
بده براش بفرستم.
راستی حرف دل امروز:
عشق با جدايي نمي ميرد. با بسيار باهم بودن شايد ولي با جدايي هرگز.
این هم مطلب طنز امروز :
چرا دوچرخه خريدن از زن گرفتن بهتره؟
۱- دوچرخه ها حامله نميشن!
۲- شما هر موقع از ماه مي تونين با دوچرخه تون سواري کنين!
۳- دوچرخه ها پدر و مادر ندارن!
۴- دوچرخه ها نمي نالند ، مگه اينکه واقعا“يه مشکلي وجود داشته باشه!
۵- شما مي تونين دوچرخه تون رو با دوستاتون شريک بشين!
۶- دوچرخه ها اهميت نميدن که شما سوار چند تا دوچرخه ء ديگه شدين!
۷- موقع سواري ، شما و دوچرخه تون مي تونين هر دو در يک زمان به پايان کار برسين!
۸- دوچرخه ها اهميت نميدن که شما به دوچرخه هاي ديگه زل بزنين!
۹- شما هيچوقت نمي شنوين که: “مژده! شما دارين صاحب يه دوچرخه ء کوچيک ميشين“!
۱۰- اگه دوچرخه تون مشکلي براي سواري پيدا کنه مي تونين تعميرش کنين!
۱۱- دوچرخه ها اهميت نميدن که شما مجله ء دوچرخه بخرين!
۱۲- اگه دوچرخه تون شل باشه مي تونين سفتش کنين!
۱۳- اگه دوچرخه تون رديف نباشه مجبور نيستين با بحث و گفتگو سياست به خرج بدين!
۱۴- شما به کسي که روي دوچرخه تون کار مي کنه احساس حسادت نمي کنين!
۱۵- اگه حرف بدي به دوچرخه تون بزنين مجبور نيستين براي سواري بعدي ، کلي عذرخواهي کنين!
۱۶- شما تا هر موقعي که دلتون مي خواد مي تونين روي دوچرخه تون سواري کنين ، بدون اينکه جراحتي برداره!
۱۷- شما مي تونين هر موقعي که مي خواين سواري رو متوقف کنين ، بدون اينکه دوچرخه تون ديوونه بشه!
۱۸- دوچرخه ها بهتون توهين نمي کنن اگه سوارکار خوبي نباشين!
۱۹- دوچرخه ء شما نمي خواد با بقيه ء دوچرخه ها بره بيرون
۲۰- دوچرخه ها اهميتي نميدن اگه شما دير به پايان برسين!
۲۱- شما مجبور نيستين قبل و بعد از سواري برين حمام!
۲۲- اگه دوچرخه تون قشنگ به نظر نمي رسه مي تونين رنگش کنين يا قطعاتش رو عوض کنين!
۲۳- شما مي تونين اولين باري که دوچرخه رو مي بينين باهاش سواري کنين ، بدون اينکه مجبور باشين براي شام ببرينش بيرون يا ببرينش سينما يا...!
۲۴- تنها وسيله ء محافظتي که موقع سواري با دوچرخه مجبورين بپوشين ، يه کلاهه
۲۵- توي مهموني ها راحت مي تونين تعريف کنين که چه سواري خوبي با دوچرخه تون داشتين!

by: mohsen in 8/11/2005 08:38:00 AM | link
Thursday, August 11, 2005  


امروز چهارشنبه
بشم واشم از این عالم بدرشم
بشم از چین و ماچین دورترشم
بشم از حاجیان حج بپرسم
که این دوری بسه یا دورترشم
--
جالبه من تا حالا فکر می کردم که امروز پنجشنبه است
اما خوب مثله اینکه نیست!!
اینجا زندگی شده پر از رزین و تیلوز و زایلن
و سایر مواد شیمیائی و من تازه من متوجه شدم
به علم شیمی علاقه مند هستم.
مخصوصا شیمی تجربی و تصمیم دارم در اولین فرصت
یک آزمایشگاه نقلی برا خودم بسازم تا ایده هام رو
به اجرا بیارم.
خلاصه زندگیم پر از فکر های پیچیده است .
خیلی از موقع ها وقتی که یک فرد 30 ساله یا بیشتر
رو می بینم بهش حسودیم میشه که خوش بحالشون که
دوران پیچیده ی جونی رو پشت سر گذاشتن.
بعضی موقع ها از این نبردی که در پیش دارم می ترسم!
راستی این قضیه که آمریکایی ها ممکنه به دکتر احمدی نژاد
ویزا ندن خیلی داره جالب می شه!!
اگه اینکار رو بکنن پاک آبروی ایران میره!
خب سیاست و زندگی بسه!
خیلی وقته از ترانه ی خواننده ها ننوشتم.
خوبه که امروز یادی از مسعود فردمنش بکنیم.
که خیلی از بهترین آهنگ ها امروز ایران از سروده
های ایشون هستش.
دارم از تو می نویسم
با تو چه زندگي هايي که تو روياهام نداشتم
تک و تنها بودم اما تورو تنها نميذاشتم
چه سفرها با تو کردم چه سفرها تورو بردم
دم مرگ رسيدم اما به هواي تو نمردم
دارم از تو مينويسم که نگي دوستت ندارم
از تو که با يک نگاهت زيرو رو شد روزگارم
دارم از تو مينويسم ... دارم از تو مينويسم
موقع نوشتنو.... وقت اسم گذاشتنو
کسي رو جز تو نداشتم .... اسمي جز تو نميذاشتم
من تموم قصه هام قصه توست
اگه غمگينه اون از غصه توست
هرچي شعرعاشقونس من براي تو نوشتم
تو جهنم سوختم اما مينوشتم تو بهشتم
اگه عاشقونه خوندم تو بدون چه کسي باعثه شه
اگه مردم تو بدون چه کسي باعثه شه
يکدفعه مثل يک آهو توي صحراها رميدي
بس که چشم تو قشنگه گله گرگ رو نديدي
دل نبود توي دلم ... تورو گرگها نبين
ناونا با دندون تيز به کمينت نشينن
الهي من فداي تو... چيکارکنم براي تو؟
اگه تو اين بيابونا خاري بره به پاي تو
يکدفعه مثل پرنده قفس عشقو شکستي
پر زدي تو آسمونها رفتي اون دورها نشستي
دل نبود توي دلم... گم نشي تو کوچه باغها
غروبها که تاريکه ... نريزن سرت کلاغه
انخوره سنگي به بالت ... پرت نشه فکرو خيالت
يکدفعه مثل يک گل... رفتي تو دست خزون
سيل بارون و تگرگ از آسمون
بردمت تو گلخونه... که نريزه روي سرت
که يکوقت خيس نشه ... يخ کنه بال و پرت
نشکني زير تگرگ ... نريزه از تو يه برگ
يکدفعه مثل يک شمع... داشتي خاموش ميشدي
اگه پروانه نبود تو فراموش ميشدي
اره پروانه شدم... تا پرام سوخته بشه
که آتيش دل تو... به دلم دوخته بشه
که بسوزه پروبالم ... که راحت بشه خيالم
من که خیلی با این اهنگ حال کردم
تموم کسایی که این اهنگ رو شنیدن مسلما
با من هم عقیده هستند.
مطلب طنز فردا رو از دست ندید که خیلی خیلی
توپه!!

by: mohsen in 8/10/2005 08:21:00 AM | link
Wednesday, August 10, 2005  


امروز سه شنبه
"با عشق زمان فراموش می شود و با زمان عشق"
یادم میاد یک روز یک جایی داشتیم بحث راجع به پیشرفت
شهرها و کشور ها می کردیم.
خیلی از بچه ها (تقریبا همه) می گفتن که می خوان زنجان
رو ترک کنن . چون احساس می کنند زنجان اونقدر که
اونها دوست ندارندبزرگ نیست .
اونقدر که لازمه پیشرفته نیست .امکانات نیست
البته خیلی از کسایی که تهران زندگی می کنند
هم می گن اگه بتونند می رن کشور های غربی چون
ایران هم زیاد پیشرفته نیست اما اونجا من این رو گفتم
که این من و شما هستیم که باید شهر هامون رو بسازیم
اگر تو بری
من برم
همه برن
کی اینجا رو باید آباد کنه !
همه می خوان بجای اینکه مسئله رو حل کنند
صورت مسئله رو پاک کنند.
در صورتی که من اصلا اینطوری فکر نمی کنم
در حین بحث یاد این حرف جان فیتزجرالد کندی افتادم
که در کامل زیبایی ختم کلام رو گفته:
And so, my fellow Americans: ask not what your country can do for you—ask what you can do for your country*.
ای هموطنان امریکایی من:
نپرسید که امریکا برای شما چه کاری انجام داده
بپرسید که شما برای آمریکا چکار کرده اید.

و وافعا هم همیطوره ! و اونجا توی بحث
این رو گفتم و دیدم که کسی جواب منطقی نداره
و در واقع حقیقت مسئله هم همینه
خیلی عده کمی از ایرانیها برای کشورشون
دل می سوزونه.
ما همه می گیم زنجان اینطوری ، ایران اینطوری
باید ولش کنیم.
در صورتی که کاملا برخلاف این فکر می کنم.
دست در دست هم نهیم به مهر میهن خویش را کنیم آباد.
*اگر کسی خواست بگه متن کامل سخنرانی شروع ریاست
جمهوری کندی رو براش بفرستم.
**نکته ی جالب ماجرا اینه که بعد از اون همه ی اونها
الان زنجان هستند و فقط من هستم که از زنجان دور شدم.
***در غربت اگر کسي بماند ماهي
گر کوه بود از او نماند کاهي
بيچاره غريب اگرچه سلطان باشد
چون ياد وطن کند برآرد آهي

by: mohsen in 8/09/2005 09:08:00 AM | link
Tuesday, August 09, 2005  


امروز دوشنبه
راستی اخبار الان می گفت دانشمند ها ژاپنی
اعلام کردند که میانگین دمای تابستان امسال
از میانگین 125 سال گذشته بیشتر بود
خلاصه مثله اینکه این تابستان در همه جای دنیا
در حال اذیت کردن مردم هستش!
راستی در مورد ت*ر*و*ر اون ق*ا*ض*ی که هفته گذشته
اتفاق افتاد نکته ای رو دیدم که خیلی برام عجیب بود
می دونید در طی این سال های گذشته ترور های زیادی اتفاق
افتاده ولی من دیده بودم که همه از این جور کارها و قاتلین
اظهار ناراحتی می کردند و می گفتند خدا لعنتشون کنه
اما در این مورد اخیر با اینکه همه ناراحت بودند اما یک جوری
از ته دل نبود .نمی دونم کی باعث اما خدا لعنتشون کنه
که باعث شده مردم ما اینطور سنگدل شدن .
همه می کن عیب نداره حقش بود .خلاصه واقعا برام عجیب بود
می دونید در حقیقت هر انسانی که می میره همه از بعد عمومی ناراحت می شن.
چرا چون بالاخره اونهم بچه یک خانواده بوده و پدر بوده و زن بچه داشته.
اما بعضی ها چقدر بدبختند که وقتی می میرن خیلی ها خوشحال می شند!
خب برسیم به نکته باحال و جالب امروز :
این رو من در وبلاگ یکی از دوستام دیدم و خیلی جالب بود.
این آخرین کشف غربی هاست که فکر بکنم بدرد خیلی از جوون های برومند می خوره!
***
آیا تا بحال از اینکه همسرتان به شما خیانت می کنید نگران شده اید؟
آیا می خواهید بدانید دخترتان شب ها دیروقت کجا بوده است؟
آیا می خواهید بدانید دوست دخترتان کی گرم شده است؟
از این لباس زیر معجزه گر برای او کادو بخرید تا همیشه و هر کجا هست او را زیر نظر داشته باشید.
این لباس زیر دارای یک سنسور است که درجه حرارت بدن و ضربان قلب شخص را نشان می دهد که اگر این ضربان در شرایط طبیعی نباشد اژیر خطر به صدا در می اید.


این دستگاه با بهره گیری ازتکنولوژی GPS و سایر سیستم به شما از همه چیز خبر میدهد.
این دستگاه فکر می کنم بدرد خیلی از برادران می خوره!

by: mohsen in 8/08/2005 08:44:00 AM | link
Monday, August 08, 2005  


امروز یکشنبه
و کشور همچنان در رکود اقتصادی بسر می بره!
اوضاع اقتصادی مملکت بشدت نابسمان هستش.
همه ی سرمایه گذار ها بشدت مستاصل هستند.
پول های کشور به شکل عجیبی داره بسمت دوبی
و سایر بازار های سرمایه گذاری می ره!
ساخت و ساز روند کندی گرفته حداقل تو کیش
که اینطوریه البته اونطوری که من شنیدم
سایر نقاط کشور هم همینطوره.
اوضاع بورس از همه بدتر !
همه بشدت منتظر هستند که رئیس جمهور
چه سیستم رو انتخاب می کنه .
راستی احتمالا خیلی ها آخرین حرف های اقای
جنتی رو تو نماز جمعه شنیدند!
خیلی باحال و مسخره بود
می گفت مردم باید بدونید مبارزه با فقر مبارزه با
بیکاری به سرعت قابل حل نیست و زمان زیادی می بره
خلاصه کسی زمان آقای خاتمی از این حرف ها نمی زد!
از بحث سیاسی خارج بشیم راستی کسی می دونست:
هر خال "شاه" در بازي ورق ، نشانه يكي از پادشاهان بزرگ تاريخ است
خال پيك : شاه‌ديويد
خال گشنيز(تو خونه خاج هم صداش می کنن) : اسكندر كبير
خال دل : شارلماني...امپراتور فرانسه بزرگ
خال خشت : ژوليوس سزار
خلاصه اگر نمی دونستید بدونید
در ضمن این حرف های گوته رو هم بخونید که خیلی آموزنده است:
اگر ثروتمند نيستي مهم نيست بسياري از مردم ثروتمند نيستند
اگر سالم نيستي هستند افرادي که با معلوليت و بيماري زندگي ميکنندا
گر زيبا نيستي برخورد درست با زشتي وجود دارد
اگر جوان نيستي همه با چهره پيري مواجه ميشوند
اگر تحصيلات عالي نداري با کمي سواد هم ميتوان زندگي کرد
اگر قدرت سياسي و مقام نداري مشاغل مهم متعلق به محدودي از انسانهاست
اما اگه عزت نفس نداري برو بمير که هيچ چيز نداري
***
و نکته آخر اینکه با اینکه من کرد نیستم از ظلم به هیچ یک از
گروه ها و اقوام ایرانی راضی نیستم .بنابراین با گذاشتن
ای لوگو نظر خودم رو بیان می کنم.

امید وارم هیچوقت و هیچ جا شاهد ظلم های اینچنینی

نباشیم.

by: mohsen in 8/07/2005 08:41:00 AM | link
Sunday, August 07, 2005  


امروز شنبه
وخدا رو شکر که یک شنبه دیگه رو هم داریم می بینیم.
پنجشنبه و جمعه ی این هفته هم خیلی ناراحت بودم خیلی!
دلیلش رو هم فقط یک نفر از آدم های دنیا می دونن!
اونم همون کسی یه که منو ناراحت کرد.
خلاصه حدس می زنم که این جا رو بخونه پس
بدان و آگاه باش که:
دل که از کسی شکست خرسند کردن مشکل است
شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است .
و این تو بمیری از اون توبمیری ها نیست!
بگذریم.
پنجشنبه رفتم بیرون رفتم محل اصلی جشنواره
دم در بال هایپرمارکت.
مراسم جالبی بود . مجری امید زندگانی بود.
راستی پنجشنبه این هفته تلویزیون داشت
برنامه جشنواره رو پخش می کرد .
اسم برنامه شب های کیش بود.
اسم خواننده ای هم اونشب خوند
اسمش حمید خندان بود که از معروفی ما نمی شناختیمش!.
بعدش رفتم اسکله یهو تبلیغ دیوار مرگ رو دیدم
گفتم برم بینم .خلاصه کلی وحشتناک بید
بعضی ها واسه پول در آوردن مجبور چه کار هایی بکنن!
جمعه هم می خوابیدم .خسته می شدم دوباره می خوابیدم.
خدايا آتش عصيانم امشب
سرود روشن بارانم امشب
به درياي غزل بي خويش و خاموش
پراز موجم دل طوفانم امشب
خدايا دفتر ناخوانده ام من
ز راه يک سفر جا مانده ام من
ز دشت لاله هاي پرپر عشق
زمستان تا بهاران خوانده ام من
به عشق عاشقان خسته سوگند
به قلب شيشه بشکسته سوگند
به اشک سوگواران جدايي
به بغض در گلو بنشسته سوگند
خدايا طاقت تنهاييم ده
دلي بي کينه و درياييم ده
دلي زخمي تر از داغ عزيزان
به رنگ لاله صحراييم ده
خدايا عمر گل عمر حباب است
اسير باد يا نقشي بر آب است
در اين فرصت مرا با خويش مگذار
مرا درياب کين دريا سراب است

by: mohsen in 8/06/2005 08:37:00 AM | link
Saturday, August 06, 2005  


امروز پنجشنبه
خواب دیشبم خیلی جالب بود خواب دیدم دوباره
رفتم سربازی اما بعد کلی دردسر تو خواب یادم
افتاد من که بابا سربازی رفتم و کارت گرفتم .
خلاصه نزدیک بود موهام رو بزنن !!
راستی می بینم که مطلب حمام هم به مذاق کسی
خوش نیومد اما بهر حال تحقیق جالبی بود!
بالاخره این هفته لعنتی تموم شد و من برای بار
هزارم فیلم راه اژدها رو دیدم .مثل اینکه این
بروس لی هم دست از سر مون بر نمی داره.
دیروز رو با صدای عاشقانه هایده سپری کردم.
خدا رحمتش کنه فکر نکنم دیگه خواننده ای مثل اون
در تاریخ موسیقی ایران پیدا بشه!!
و راستی تبریکات من رو بابت تنفیذ حکم امیرالمومنین
احمدی نژاد بپذیرید!!
راستی اقای رئیس جمهور دستور فرمودند از زدن عکسشون
به در و دیوار جلوگیری کنند!!
خب نوبت به مطلب طنز این هفته می رسه!!!
نظري بر رابطه با مردان از ديدگاه زنان:ا
گر با او خوب رفتار کنيد او به شما خواهد گفت که اسير عشق او شده ايد!
اگر خوب رفتار نکنيد او به شما خواهد گفت که مغرور و متکبر هستيد!
اگر با او بحث کنيد او شما را لجوج و خيره سر خواهد خواند!
اگر ارام باشيد(بحث نکنيد)او شما را خنگ خواهد خواند!
اگر از او با هوشتر باشيد او خود را ميبازد!
اما اگر او از شما باهوشتر باشد او بطورقطع شخص بزرگي است!
اگر او را دوست نداشته باشيد براي به دست اوردن شما تلاش خواهد کرد!
اگر عاشق او باشيد او تلاش خواهد کرد از دست شما فرار کند!
اگر با او در مورد مشکلا تتان صحبت کنيد او به شما خواهد گفت اين حرفها ازار دهنده است!
اگر در باره مسائل خود با او صحبت نکنيد او به شما خواهد گفت که به او اعتماد نداريد!
اگر قرار خود را با او لغو کنيد شما غير قابل اعتماد خواهيد شد!
اما اگر او اينکار را بکند حتما با مشکل بزرگي مواجه شده است!
اگر شما سيگار بکشيد دختر خيلي بدي هستيد.اما اگر او سيگار بکشداو يک اقا (مرد بزرگ) خواهد بود!
!اگر شما امتحاناتتان را خوب بدهيد شما شانس داشته ايد!
واگر نتايج امتحانات او خوب باشد به خاطر هوش سرشار واستعداد بالا ي اوست!
اگر او را ازار دهيد سما شخص ظالم و بيرحمي هستيد!اما اگر او شما را ازار بدهد شما ادم خيلي حساسي هستيد
این هم یک جک فمینستانه:
يه روز يه مرده ميره پيش خدا ميگه خدايا چرا دخترا رو خشگل آفريدي
خدا ميگه : براي اينكه شما دوسشون داشته باشيد
دوباره ميگه خدايا پس چرا احمق آفريديشون خداميگه :
براي اينكه اونها هم شما رو دوست داشته باشند
این رو هم بخونید خالی از لطف نیست:
راننده کاميوني وارد رستوران شد.
دقايي پس از اين که او شروع به غذا خوردن کرد
سه جوان موتورسيکلت سوار هم به رستوران آمدند
و يک راست به سراغ ميز راننده کاميون رفتند
و بعد از چند دقيقه پچ پچ کردن، اولي سيگارش را
در استکان چاي راننده خاموش کرد. راننده به او چيزي نگفت .
دومي شيشه نوشابه را روي سر راننده خالي کرد
و باز هم راننده سکوت کرد و بعد هم وقتي راننده بلند شد
تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند نفر سوم
به پشت او پا زد و راننده محکم به زمين خورد ولي باز هم ساکت ماند.
دقايقي بعد از خروج راننده از رستوران
يکي از جوانها به صاحب رستوران گفت :
چه آدم بي خاصيتي بود، نه غذا خوردن بلد بود و نه حرف زدن و نه دعوا!
رستورانچي جواب داد : از همه بدتر رانندگي بلد نبود
چون وقتي داشت مي رفت دنده عقب 3 موتور نازنين را خرد کرد و رفت.

by: mohsen in 8/04/2005 08:56:00 AM | link
Thursday, August 04, 2005  


امروز چهارشنبه!
و من دیشب خواب جالبی می دیدم.
خواب دیدم آرش(روزی بودی عاشق تو بودم) و
یک بازیگر آمریکایی به اسمه آنجلینا بیته سوا
اومده بودن پیشم و باهم بیرون می رفتیم.
اما ما نفهمیدیم این آنجلینا بیته سوا کیه و تو کدوم
فیلم بازی کرده اما تو خوابم که می گفت خیلی معروفم
راستی مثل بلبل فارسی حرف می زد خیلی با هم رفیق
شدیم .قرار شد با هم بریم آمریکا !!
الان هم دلم براش تنگ شده آنجلینای من کجایییی!!
راستی ما دو تا به آرش هم اصلا رو نمی دادیم.
بیچاره کف کرده بود.
راستی این م*ق*د*س*ی رو هم که ترور کردند
حیف شد کاش مرتضوی رو می زد.(راستی اسم رو برای این
اینطوری نوشتم. که گوگل شناسایش نکنه)
البته من کلا با ترور مخالفم اما خب دیگه
کشتن یک آدم در هر شرایطی درست نیست
چه موافق و چه مخالف !

تشريح چگونگي ترور قاضي مقدسی توسط سردار طلايي
ترور يك مقام قضائي به دست عوامل ناشناس
معاون دادستان تهران ترور شد
راستی تعداد وبلاگ نویس های زنجانی یک چند تایی اضافه
شده حتما ببینید.
راستی این هم نتایج یک تحقیق جالب راجع به حمام
و تاریخچه ی اون در ایران:
شده حتما ببینید.
راستی این هم نتایج یک تحقیق جالب راجع به حمامو تاریخچه ی اون در ایران:
سابقاً در همه جاي ايران حمام عمومي وجود داشت و اهالي محل اقلاً هفته اي يک بار به منظور نظافت به حمام مي رفتند. با اين تفاوت که مردان قبل از طلوع آفتاب تا ساعت هشت صبح حمام مي گرفتند و از آن ساعت تا ظهر و حتي چند ساعت بعد از ظهر حمام در اختيار زنان بود. امروز هم حمام عمومي در غالب نقاط ايران وجود دارد، منتها فرقش با حمامهاي قديم اين است که در حمامهاي قديم از خزينه استفاده مي شد؛ ولي در حمامهاي عمومي جديد دوشتهاي متعدد جاي خزينه را که به هيچ وجه منطبق با اصول بهداشتي نبود گرفته است. در حمامهاي عمومي خزينه دار که امروزه در ايران کمتر وجود دارد سنن و آدابي را از قديم رعايت مي کردند که بعضاً جنبه ضرب المثل پيدا کرده است.
يکي از آن آداب اين بود که هر کس وارد حمام مي شد، براي اظهار ادب و تواضع نسبت به افراد بزرگتر که در صحن حمام نشسته، مشغول کيسه کشي و صابون زدن بودند، يک سطل يا طاس بزرگ آب گرم از خزينه حمام بر ميداشت و بر سر آن بزرگتر مي ريخت. البته اين عمل به تعداد افراد بزرگ و قابل احترام که در صحن حمام نشسته بودند تکرار مي شد. و تازه وارد وظيفه خود مي دانست که بر سر يکايک آنان با رعايت تقدم و تأخر آب گرم بريزد. بسا اتفاق مي افتاد که يک يا چند نفر از آن اشخاص مورد احترام در حال کيسه کشيدن و يا صابون زدن بودند و احتياجي نبود که آب گرم به سر و بدن آنها ريخته شود، مع ذالک اين عوامل مانع از اداي احترام نمي شد و کوچکترها به محض ورود به صحن حمام خود را موظف مي دانستند که يک طاس آب گرم بر سر و بدن آنها بريزند و بدن وسيله عرض خلوص و ادب کنند.
از آداب ديگر در حمام عمومي خزينه دار قديم اين بود که اگر تازه وارد کسي از آشنايان و بستگان نزديک و بزرگتر از خود را در صحن حمام مي ديد، فوراً به خدمتش مي رفت و به منظور اظهار ادب و احترام او را مشت و مال مي داد يا اينکه ليف صابون را به زور و اصرار از دستش مي گرفت و پشتش را صابون مي زد.
سنت ديگر اين بود که هر کس وارد خزينه حمام مي شد به افرادي که شست و شو مي کردند سلام مي کرد و ضمناً در همان پله اول خزينه دو دست را زير آب کرده، کمي از آب خزينه بر مي داشت و به يکايک افراد حاضر از آن آب حمام تعارف مي کرد. براي تازه وارد مهم و مطرح نبود که افراد داخل خزينه از آشنايان هستند يا بيگانه، به همه از آب مفت و مجاني تعارف مي کرد و مخصوصاً نسبت به افراد بيگانه بيشتر اظهار علاقه و محبت مي کرد زيرا آشنا در هر حال آشناست، و دوست و آشنا احتياج به تعارف ندارند. در هر صورت اين رسم از قديمترين ايام يعني از زماني که حمام خزينه به جاي آب چشمه و رودخانه در امر نظافت و پاکيزگي مورد استفاده قرار گرفت، معمول گرديد.
بي فايده نيست که اطلاعات زير درباره حمامهاي قديم و آداب حمام رفتن، از نوشته شادروان علي جواهر کلام نقل شود:
«در عهد قاجاريه حمام رفتن در فصل زمستان کار دشواري بود و غالب مردم اواخر پاييز حمام مي رفتند و تا شب عيد رنگ حمام را نمي ديدند. اين وضع منحصر به ايران نبود، فرنگيها هم تا پيش از جنگهاي صليبي اصلاً اطلاعي از حمام نداشتند و همين که ايام جنگهاي صليبي به شرق آمدند با حمام آشنا شدند. مع ذالک باز هم تا مدتي بعد از آن حمام نرفتن در فرنگستان مد بود و مشهور است که يکي از ملکه هاي فرانسه هميشه افتخار مي کرد که پنجسال است به حمام نرفته است.
حمامهاي قديم معمولاً چند متر از سطح کوچه و بازار پايينتر بود؛ چون اگر غير از اين مي بود آب به خزانه سوار نميشد. سر در حمام شکل ديو و رستم و يا شيطان و مالک دوزخ را نقاشي مي کردند و هنوز هم بنده فلسفه آن را نفهميده ام که نقش شيطان و ديو و رستم، با سر در حمام، چه مناسبت دارد. در هر صورت چندين پله پايين مي رفتيم تا به سر بنه يا رختکن مي رسيديم. "بينه" يک حياط سرپوشيده اي بود که وسط آن حوض بزرگي قرار داشت. اطراف بينه سکوهاي بلندي ديده مي شد که در آنجا رخت مي کندند. استاد حمامي در کنار يکي از آن سکوها يا بالاي يکي از سکوها مي نشست و جعبه دخل را هم بغل دستش مي گذاشت. از سقف بينه چراغ بزرگ گرد سوز و گاهي هم چهلچراغ تا بالاي حوض آويخته بود. دور تا دور سکوهاي رختکن تير مي گذاشتند و به آن تيرها گويهاي شيشه اي رنگارنگ مي آويختند. يک تغار (کاسه بزرگ سفالين) محتوي آلو و آب آلو روي چهارپايه نزديک حوض بود و چندين کاسه کوچک با قاشقهاي چوبي پهلوي تغار مي گذاشتند. در ايام زمستان به جاي آب آلو، لبو و آب لبو را با کمي سرکه توي تغار مي ريختند. علاوه بر استاد حمامي يک نفر به نام "جامه دار" يک نفر به اسم "مشت و مالچي" و يک نفر هم به عنوان "پادو" در سر بينه حضور داشتند و تا مشتري وارد مي شد، پادو کفش مشتري را زير سکو مي گذاشت و يک لنگ خشک روي سکو پهن مي کرد. مشتري که لخت مي شد، پادو يک لنگ ديگر به او مي داد. مشتري آن لنگ دوم را به کمر مي بست. لباسهايش را توي آن لنگ اول مي پيچيد و از سکو پايين مي آمد. از دالان تاريکي مي گذشت، و در صحن حمام را مي گشود و توي حمام مي رفت. در اينجا چند شاه نشين و چند ايوان و چند طاق نما و يک حوض کوچک آب سرد بود و کارگران داخل حمام عبارت بودند از چند دلاک و يک پادو، آبگير و دو سه پادو....»اين نکته جالب هم ناگفته نماند که ايرانيان تا عصر قاجاريه توي خزانه حمام نمي رفتند، زيرا به گفته مورخ معاصر شادوران رحيم زاده صفوي همه حمامهاي ايران، درهايش بسته بود و يک روزنه به نام آخور مي ساختند که به خزانه متصل بود و از آنجا آب برداشته خود را مي شستند. در آن زمان مردم توي خزانه نمي رفتند و درهاي خزانه ها فقط قرن گذشته باز شد و موجب کثافت گرمابه ها گشت.

by: mohsen in 8/03/2005 08:31:00 AM | link
Wednesday, August 03, 2005  


امروز سه شنبه
و به سختی به وسط هفته رسیدیم.
این هفته هفته ی خوبی نیست
خیلی داره طولانی میشه !
وزندگیم شده پر از فکر آینده
دچار سردرگمی حاد شدم!
فکر می کنم باید مثل جک نیکلسون تو فیلم دیوانه
از قفس پرید(پرواز بر فراز آشیانه فاخته)* از قفس خودم بپرم.
وبرم بسوی دنیای خودم.
راستی امروز آخرین روز ریاست جمهوری سید خندان هستش
آدمی که اگر می خواست می تونست به بزرگترین مرد تاریخ ما بشه
اما خودش نخواست . بهترین تعریفی رو که من از خاتمی شنیدم
تعریفی یه که نبوی گفته : خاتمی مثل یک مرسدس بنز می موند
که با سرعت 150 کیلو متر در ساعت شروع به حرکت کرد
و وبعد از اینکه به اولین دست انداز افتاد با سرعت 30 کیلومتر
به حرکتش ادامه داد.
به نظر من خاتمی بزرگترین خیانت رو به طرفدارهاش
(منجمله خودم) در خرداد 76 بهش رای داده بودند کرد.
من تو اون دوره آدم هایی رو می شناختم که بعد از انقلاب
رای نداده بودند اما اومدند و به خاتمی رای دادند .
همه آدم هایی که از سر خوش فکری با خودشون فکر
می کردند که خاتمی آدم شجاعیه! و عرضه داره از
طرفدارهاش حمایت کنه! من لحظه ای که خاتمی داشت
اسم وزراش رو اعلام می کرد هیچوقت یادم نمی ره.
وقتی رسید به اسم وزیر ارشاد و گفت عطاالله مهاجرانی !!
گفت :اره این خودش خاتمی مرد عمله اومده تا کشور از شر
فاشیست ها و فالانژ ها و فاندامنتالیست های افراط گرا نجات بده!
اما بعد ها خاتمی بهمه خیانت کرد ..
به عبدالله نوری و سایر همپیمانانش..
خاتمی با اون پشتوانه مردمی که داشت می تونست ایران رو
خیلی جلو بندازه.
اما شما ببینید که خاتمی چه کار کرد که مردم این دوره به
احمدی نژاد رای دادند.
من امروز خوشحالم که خاتمی می داره میره..
یادش بخیر سال 76 با اینکه خیلی فنچول بودم
همش می خوندم :سلام بر سه سید فاطمی
خمینی ، خامنه ای ، خاتمی
خلاصه آقای خاتمی بدرود و 2 صد بدرود!!
راستی فردا یکسری توضیح و تاریخچه در مورد
حموم اینجا می زارم.

by: mohsen in 8/02/2005 08:35:00 AM | link
Tuesday, August 02, 2005  


امروز دوشنبه
و من بعد از خوندن این داستان حس عجیبی پیدا کردن
میدونید ادم بعضی موقع ها تعجب می کنه که بعضی ها
زیبایی عشق رو چه قشنگ توضیح می دن!
اول از همه توصیه می کنم این داستان قشنگ رو بخونید
"
روزي روزگاري در جزيره اي زيبا تمام حواس زندگي مي کردند؛غم,شادي,غرور,ثروت,عشق زمان و... .روزي خبر رسيد که قرار است تمام جزيره به زير آب برود؛پس تما اهل جزيره قايقهاي خود را مرمت کردند تا راهي شوند.اما عشق راضي به ترک جزيره نشد !چرا که او عاشق جزيره بود!آن لحظه فرار رسيد و تمام جزيره به زير آب رفت!عشق ازغرور که با کرجي زيبا عازم مکاني امن بود کمک خواست و گفت:غرور ممکن است مرا با خود ببري؟غرور گفت:نه تمام بدنت خيس و کثيف شده است و قايقم را کثيف مي کني!غم در نزديکي عشق بود؛عشق به او گفت.غم؛آيا تو مرا با خود مي بري؟غم با صدايي حزن آلود گفت:آه عشق من خيلي غمگينم و احتياج دارم تا تنها باشم!پس اينبار عشق به سراغ ثروت رفت و به او گفت:
آيا مي توانم با تو همسفر شوم؟ثروت گفت:قايق من پر از طلا و جواهر است و ديگر جايي براي تو نيست!
عشق اينبار از شادي کمک خواست.اما شادي آنقدر غرق در شادي و نشاط بود که حتي صداي عشق را نيز نشنيد.ناگهان صدايي مسن و خسته گفت:بيا عشق من تورا با خود خواهم برد!!!!عشق از خوشحالي فراوان خود را به داخل قايق انداخت.عشق آنقدر خوشحال بود که يادش رفت حتي نام ياريگرش را بپرسد!
آنها به خشکي رسيدند و پيره مرد به راه خود رفت!وتازه عشق فهميد که حتي نام آن پيرمردرا هم نمي داند.از پيره ديگري پرسيد آيا تو او را مي شناسي؟گفت :آري او زمان است!عشق با تعجب گفت:زمان؟!!!!پيرمرد گفت:آري زمان؛چراکه تنها او قادر به عظمت عشق است!!!!!
"
اره این زمان لعنتی می تونه همه چیز رو مشخص کنه و
همه چیز رو اثبات کنه!
--
راستی عده ای از دوستان دارن یک مجله اجتماعی میزنن هر کسی با هاشون همکاری کنه
به اینجا سر بزنه!!

by: mohsen in 8/01/2005 08:40:00 AM | link
Monday, August 01, 2005