<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d3757662\x26blogName\x3dMardetanha\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://mardetanha.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttps://mardetanha.blogspot.com/\x26vt\x3d-810027836581327245', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>


یادداشت‌های یک مردتنها
notes by a lonely man
God sees the truth but bides it's time
بایگانی لینک‌ها ::

امروز شنبه
وخدا رو شکر که یک شنبه دیگه رو هم داریم می بینیم.
پنجشنبه و جمعه ی این هفته هم خیلی ناراحت بودم خیلی!
دلیلش رو هم فقط یک نفر از آدم های دنیا می دونن!
اونم همون کسی یه که منو ناراحت کرد.
خلاصه حدس می زنم که این جا رو بخونه پس
بدان و آگاه باش که:
دل که از کسی شکست خرسند کردن مشکل است
شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است .
و این تو بمیری از اون توبمیری ها نیست!
بگذریم.
پنجشنبه رفتم بیرون رفتم محل اصلی جشنواره
دم در بال هایپرمارکت.
مراسم جالبی بود . مجری امید زندگانی بود.
راستی پنجشنبه این هفته تلویزیون داشت
برنامه جشنواره رو پخش می کرد .
اسم برنامه شب های کیش بود.
اسم خواننده ای هم اونشب خوند
اسمش حمید خندان بود که از معروفی ما نمی شناختیمش!.
بعدش رفتم اسکله یهو تبلیغ دیوار مرگ رو دیدم
گفتم برم بینم .خلاصه کلی وحشتناک بید
بعضی ها واسه پول در آوردن مجبور چه کار هایی بکنن!
جمعه هم می خوابیدم .خسته می شدم دوباره می خوابیدم.
خدايا آتش عصيانم امشب
سرود روشن بارانم امشب
به درياي غزل بي خويش و خاموش
پراز موجم دل طوفانم امشب
خدايا دفتر ناخوانده ام من
ز راه يک سفر جا مانده ام من
ز دشت لاله هاي پرپر عشق
زمستان تا بهاران خوانده ام من
به عشق عاشقان خسته سوگند
به قلب شيشه بشکسته سوگند
به اشک سوگواران جدايي
به بغض در گلو بنشسته سوگند
خدايا طاقت تنهاييم ده
دلي بي کينه و درياييم ده
دلي زخمي تر از داغ عزيزان
به رنگ لاله صحراييم ده
خدايا عمر گل عمر حباب است
اسير باد يا نقشي بر آب است
در اين فرصت مرا با خويش مگذار
مرا درياب کين دريا سراب است

by: mohsen in 8/06/2005 08:37:00 AM | link
Saturday, August 06, 2005