امروز پنجشنبه
خواب دیشبم خیلی جالب بود خواب دیدم دوباره
رفتم سربازی اما بعد کلی دردسر تو خواب یادم
افتاد من که بابا سربازی رفتم و کارت گرفتم .
خلاصه نزدیک بود موهام رو بزنن !!
راستی می بینم که مطلب حمام هم به مذاق کسی
خوش نیومد اما بهر حال تحقیق جالبی بود!
بالاخره این هفته لعنتی تموم شد و من برای بار
هزارم فیلم راه اژدها رو دیدم .مثل اینکه این
بروس لی هم دست از سر مون بر نمی داره.
دیروز رو با صدای عاشقانه هایده سپری کردم.
خدا رحمتش کنه فکر نکنم دیگه خواننده ای مثل اون
در تاریخ موسیقی ایران پیدا بشه!!
و راستی تبریکات من رو بابت تنفیذ حکم امیرالمومنین
احمدی نژاد بپذیرید!!
راستی اقای رئیس جمهور دستور فرمودند از زدن عکسشون
به در و دیوار جلوگیری کنند!!
خب نوبت به مطلب طنز این هفته می رسه!!!
نظري بر رابطه با مردان از ديدگاه زنان:ا
گر با او خوب رفتار کنيد او به شما خواهد گفت که اسير عشق او شده ايد!
اگر خوب رفتار نکنيد او به شما خواهد گفت که مغرور و متکبر هستيد!
اگر با او بحث کنيد او شما را لجوج و خيره سر خواهد خواند!
اگر ارام باشيد(بحث نکنيد)او شما را خنگ خواهد خواند!
اگر از او با هوشتر باشيد او خود را ميبازد!
اما اگر او از شما باهوشتر باشد او بطورقطع شخص بزرگي است!
اگر او را دوست نداشته باشيد براي به دست اوردن شما تلاش خواهد کرد!
اگر عاشق او باشيد او تلاش خواهد کرد از دست شما فرار کند!
اگر با او در مورد مشکلا تتان صحبت کنيد او به شما خواهد گفت اين حرفها ازار دهنده است!
اگر در باره مسائل خود با او صحبت نکنيد او به شما خواهد گفت که به او اعتماد نداريد!
اگر قرار خود را با او لغو کنيد شما غير قابل اعتماد خواهيد شد!
اما اگر او اينکار را بکند حتما با مشکل بزرگي مواجه شده است!
اگر شما سيگار بکشيد دختر خيلي بدي هستيد.اما اگر او سيگار بکشداو يک اقا (مرد بزرگ) خواهد بود!
!اگر شما امتحاناتتان را خوب بدهيد شما شانس داشته ايد!
واگر نتايج امتحانات او خوب باشد به خاطر هوش سرشار واستعداد بالا ي اوست!
اگر او را ازار دهيد سما شخص ظالم و بيرحمي هستيد!اما اگر او شما را ازار بدهد شما ادم خيلي حساسي هستيد
این هم یک جک فمینستانه:
يه روز يه مرده ميره پيش خدا ميگه خدايا چرا دخترا رو خشگل آفريدي
خدا ميگه : براي اينكه شما دوسشون داشته باشيد
دوباره ميگه خدايا پس چرا احمق آفريديشون خداميگه :
براي اينكه اونها هم شما رو دوست داشته باشند
این رو هم بخونید خالی از لطف نیست:
راننده کاميوني وارد رستوران شد.
دقايي پس از اين که او شروع به غذا خوردن کرد
سه جوان موتورسيکلت سوار هم به رستوران آمدند
و يک راست به سراغ ميز راننده کاميون رفتند
و بعد از چند دقيقه پچ پچ کردن، اولي سيگارش را
در استکان چاي راننده خاموش کرد. راننده به او چيزي نگفت .
دومي شيشه نوشابه را روي سر راننده خالي کرد
و باز هم راننده سکوت کرد و بعد هم وقتي راننده بلند شد
تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند نفر سوم
به پشت او پا زد و راننده محکم به زمين خورد ولي باز هم ساکت ماند.
دقايقي بعد از خروج راننده از رستوران
يکي از جوانها به صاحب رستوران گفت :
چه آدم بي خاصيتي بود، نه غذا خوردن بلد بود و نه حرف زدن و نه دعوا!
رستورانچي جواب داد : از همه بدتر رانندگي بلد نبود
چون وقتي داشت مي رفت دنده عقب 3 موتور نازنين را خرد کرد و رفت.
by: mohsen in 8/04/2005 08:56:00 AM
| link
Thursday, August 04, 2005