<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d3757662\x26blogName\x3dMardetanha\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://mardetanha.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttps://mardetanha.blogspot.com/\x26vt\x3d-810027836581327245', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe", messageHandlersFilter: gapi.iframes.CROSS_ORIGIN_IFRAMES_FILTER, messageHandlers: { 'blogger-ping': function() {} } }); } }); </script>


یادداشت‌های یک مردتنها
notes by a lonely man
God sees the truth but bides it's time
بایگانی لینک‌ها ::
تایتانیک ایرانی
1)دیروز با بدنی سوخته و چهره ای داغون از شمال بازگشتم . محل اقامت ما صلاح الدین کلا در نزدیکی سی سنگان بود .محل زیبا و دل انگیزی بود امیدوارم فقط وقتش رو زیادتر کنند.

2)در این چند مدت اخیر بحث خوب و جالبی بین کاربران اینترنتی با مضمون ویکیپدیای فارسی در گرفته ، من قبلا طی چهار پست کامل این موضوع رو بررسی کردم . توصیه می کنم در این فرصت شما هم یک مروری بر این موضوع داشته باشید .

2 و 3 و 4
به هر حال نکته ی مهم اینست که بیاید تولید محتوی کنیم.

تايتانيک بومي‌سازي مي‌شود
خبر مسرت‌بخش و بسيار اميدوارکننده اين‌که اعلام شد فيلم «تايتانيک» براي پخش از شبکه سوم سيما در حال دوبله است. احتمالا مديران شايسته و فرهنگي تامين فيلم و برنامه اين سازمان اخيرا متوجه شده‌اند که يک فيلم پرفروشي به نام «تايتانيک» به بازار آمده و در راستاي سرگرم‌سازي هرچه بيشتر امت هميشه در پاي تلويزيون و ماهواره، في‌الفور دستور خريد و دوبله و پخش آن را صادر کرده‌اند. ضمن تقدير از ميزان سرعت عمل و آنلايني اين عزيزان، به اطلاع عده‌اي از اشکال‌تراشان حرفه‌اي که دائما غر مي‌زنند که اين فيلم از جهات مختلف قابل پخش در سيماي جمهوري اسلامي ايران نيست، مي‌رسانيم که خيلي هم هست! منتها يک سري اسلاميزاسيون و بومي‌سازي لازم دارد که با بريدن چند صحنه غيرضروري و تغييرات مختصر در ترجمه به راحتي حاصل مي‌شود. مثلا:
داستان فيلم قبل از دوبلاژ و بومي‌سازي:
«بروک سوت»، يک جوينده گنج آمريكايي است که به دنبال يک الماس مشهور در بقاياي کشتي غرق‌شده تايتانيک است. او يک صندوق سالم در کشتي پيدا مي‌کند که در آن تصويري عريان از يک زن جوان قرار دارد که الماسي بر گردن دارد. پس از نشان دادن نقاشي در يک برنامه تلويزيوني، يک زن پير به اسم «وز داوسن» ادعا مي‌کند که همان زن نقاشي است. او به محل غرق کشتي برده مي‌شود تا به جستجوگران کمک کند تا جاي الماس را پيدا کنند، اما به جاي اين کار، او همه حقايق مربوط به داستان غرق شدن کشتي تايتانيک را براي همه تعريف مي‌کند. او دختري ۱۷ ساله و ثروتمند بوده که تصميم داشته با کشتي به آمريكا برود و در آنجا با «کال‌هاکلي» ازدواج کند. مادرش او را مجبور ساخته تا به اين ازدواج تن در دهد. بنابراين پس از اين‌که آنها سوار کشتي مي‌شوند و کشتي حرکت مي‌کند، او يک شب تصميم مي‌گيرد تا از بالاي کشتي خودش را در آب بيندازد. اما او توسط مسافر فقير و جواني به اسم «جک داوسون» که کارش نقاشي است، نجات پيدا مي‌کند. آنها به تدريج بيشتر با هم آشنا مي‌شوند و اين آشنايي منجر به عشقي عميق بين آن دو مي‌شود.‌هالکي و مادر رز مي‌کوشند تا آنها را از هم جدا نگه دارند، اما موفق نمي‌شوند و رز با جک به قسمت زيرين تايتانيک رفته و به رقص و باده گساري مي‌پردازد. در يک تعقيب و گريز هيجاني، آنها به درون يک اتومبيل بخارگرفته سوار بر کشتي پناه مي‌برند (پناه بر خدا!) در اين بين کشتي به يک کوه يخ شناور برخورد کرده و شروع به غرق شدن مي‌نمايد و در حالي که همه خدمه و مسافرين کشتي در تلاشند تا راه نجاتي براي خود بيابند، جک براي نجات جان رز خود را فدا مي‌کند.
داستان فيلم پس از دوبلاژ و بومي شدن:
بروک سوتو يک جوينده اسلحه ونزوئلايي است که براي برملا کردن جنايت‌هاي کاخ سفيد با تجهيزاتي که از کوبا تهيه کرده است، در اعماق آبها به دنبال بقاياي سلاح‌هاي کشتار جمعي پنتاگون است. او به طور اتفاقي، به بقاياي يک کشتي خيلي گنده بر مي‌خورد که يک صندوق سالم درون آن قرار دارد. بروکو صندوق را بيرون مي‌آورد و در آن ـ کات به قسمت‌هايي از فيلم دوئل ـ مقداري اسناد جنگي مهم مي‌يابد که در آنها نشان داده شده سازمان جاسوسي آمريكا باعث غرق شدن تايتانيک بوده. بروک سوت با استفاده از شبکه جهاني «العالم» از مردم عالم مي‌خواهد هرکس اطلاعاتي دراين باره دارد، به او کمک کند. يک پيرزن نيکاراگوئه‌اي به اسم «رزا آدمونو» ادعا مي‌کند مي‌تواند به بروکو سوتو کمک کند و در حالي که «سيا» در پي قتل وي است، فراري داده شده و به کشتي مزبور منتقل مي‌شود. او در آنجا داستان زندگي خودش را بازگو مي‌کند. رزا يک دختر فقير و بدبخت بوده که توسط قاچاقچيان انسان آمريكايي در 17 سالگي از ماناگوآ دزديده مي‌شود و بعد از گريم به صورت يک دختر ثروتمند سوار بر تاتانيک مي‌شود تا به آمريكا فرستاده شود. رزا که از آمريكا متنفر است تصميم مي‌گيرد خودکشي کند اما در آخرين لحظات توسط پسري ـ کات به تصاويري از سريال خانم مارپل ـ نجات داده مي‌شود. اسم پسر ياکوب است. او ماموريت دارد تا براي خنثي سازي پروژه انقلاب‌هاي نارنجي و صورتي و يشمي و پشمي آمريكا که قرار است هشتاد سال بعد شروع شود، به آمريكا برود. رزا، مفتون تعهد ياکوب مي‌شود و با او به طبقات پايين که ستمديدگان و رنجبران و مستضعفين قرار دارند، مي‌رود و در جلسات دعا و نيايش آنها ـ کات به صحنه‌هايي از آهنگ برنادت ـ شرکت مي‌کند.
سرانجام، در حالي که آنها درون يک اتوموبيل، با حفظ فاصله شرعي به نابودي استکبار جهاني فکر مي‌کنند و از فرط خشم، دود و بخار از کله‌شان بلند مي‌شود (و روي شيشه هم طبيعتا تاثير مي‌گذارد!) با دسيسه عوامل «سيا» که ياکوب را شناسايي کرده بودند، يک کوه يخ در مسير تايتانيک قرار مي‌گيرد و با آن برخورد مي‌کند. ياکوب در صحنه تاثيرگذاري فرياد مي‌زند: «نالوطيا... نامسلمونا... با من مشکل دارين، چرا زن و بچه مردم رو غرق مي‌کونين؟» و افسر ارشد سيا که در هيات سرپرست گروه نوازندگان ظاهر شده مي‌گويد: «ها‌ها‌ها... ما اينطوري هستيم... تازه کجاشو ديدي؟... حتي واسه بدنومي القاعده، بوئينگ به برج‌هاي دوقلو هم مي‌زنيم!» و در جواب رزا که مي‌پرسد: «بوئينگ ديگه چيه؟» مي‌گويد: «هموني که با هماهنگي صهيونيست‌ها به برج‌هاي دوقلومون مي‌زنيم» و با پاسخ ياکوب که ابراز مي‌دارد: «عفت کلوم داشته باش، آمريكايي بي چاک و دهن» درگيري شروع مي‌شود. اما کشتي غرق مي‌شود و در صحنه پاياني، ياکوب در حالي که به رزا مي‌گويد که اسناد اين جنايت در صندوق گذاشته شده، به خاطر سمي که عوامل «سيا» به گردن او تزريق کرده‌اند ـ با يک موسيقي جانگداز هندي ـ به اعماق دريا فرو مي‌رود. رزا هم پس از اندکي توسط نيروهاي امنيتي آمريكايي دستگير و به گوانتانامو منتقل مي‌شود.

منبع در کامنت ها

by: mohsen in 7/25/2007 06:20:00 PM | link
Wednesday, July 25, 2007