همونطور که گفته بودم دارم تذکره اولیا رو می خونم نثر سختی به خاطر همین خیلی کند پیش میره . دیروز مطلب جالبی خوندم حیفم اومد شما رو بی نصیب بزارم.
راستی اینم بدونید شیعه ها تذکره اولیا رو زیاد قبول ندارند. این کتاب از مراجع بزرگ صوفی هاست . اهل تصوت ارادتی بی کران به این کتاب دارند من هم همینطور....
نقل است احمد همسایه ای گبر داشت بهرام نام ، شریکی به تجارت فرستاده بود . در راه مال را دزدان ببردند خبر چون به شیخ رسید مریدان را گفت : برخیزید که همسایه ما را چنین چیزی اوفتاده ، تا غمخوارگی کنیم گرچه گبر است همسایه است .
چون به در سرای او رسیدند ، بهرام آتش گبری می سوخت*. پیش باز دوید آستین اورا بوسه داد . بهرام را در خاطر امد که مگر گرسنه اند و نان تنگ است تا سفره بنهم ** . شیخ گفت :خاطر نگهدار که ما بدان آمده ایم تا غمخوارگی کنیم که شنیده ام که مال شما دزد برده است . گبر گفت: آری چنان است اما سه شکر واجب است که خدای را بکنم یکی انکه از من برده اند نه من از دیگری ،دوم انکه نیمه ای برده اند و نیمه نه ،سوم آنکه دین من با من است دنیا خود آید و رود.
احمد را این سخن خوش امد گفت :این را بنویسید که از این سخن بوی مسلمانی می آید.
ذکر احمد حرب قدس الله روحه
*=بهرام اتش را که زرتشتیان روشن می کند و پرستش می کنند را روشن کرده بود .(البته زرتشتیان اتش رو نمی پرستند)
**=نان کم است .
متن با اندکی تلخیص است.
by: mohsen in 7/14/2007 08:46:00 PM
| link
Saturday, July 14, 2007