<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d3757662\x26blogName\x3dMardetanha\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://mardetanha.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttps://mardetanha.blogspot.com/\x26vt\x3d-810027836581327245', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>


یادداشت‌های یک مردتنها
notes by a lonely man
God sees the truth but bides it's time
بایگانی لینک‌ها ::
انتخاب واحد اینترنتی
امروز دانشگاه زنجان تجربه دومین انتخاب واحد اینترنتی رو گذروند.تجربه وحشتناکی بود ! خلاصه انتخاب واحد اینترنتی یعنی انتخاب واحد از توی دانشگاه بکمک اینترنت.
جا داره اینجا از دوست خوبم سعید خان رزاقی که خیلی کمکم کرد تشکر کنم. سعید جان :تشکر تشکر
امروز می خوام 2 جک قشنگ که خودم رو خیلی خندوند برای شما بگذارم.
جنگ جهانی سوم
شبی جورج بوش و تونی بلر به بار رفته بودند و سرگرم گفتگو بودند. یک نفر کنارشان نشست و پرسید که دارند راجع به چه موضوعی حرف می زنند.
جورج بوش گفت:« ما داریم جنگ جهانی سوم را طراحی می کنیم و قصد داریم پانزده میلیون مسلمان و یک دندانپزشک را بکشیم»
مرد پرسید:« برای چی می خواهید یک دندانپزشک را بکشید؟»
جورج بوش روی شانه بلر زد و گفت:« دیدی گفتم هیچکس راجع به کشتن پانزده میلیون مسلمان ها سووال نخواهد کرد.»
گروگان گیری
یک شب پسری در بزرگراه های آمریکا مشغول رانندگی بود که با ترافیک شدیدی متوقف شد. همانطور که در ماشین نشسته بود، یکی به پنجره ماشین زد. شیشه را پایین کشید و پرسید:« چه خبر شده است؟»
« جورج بوش را گروگان گرفته اند و یک میلیون دلار برای آزادی اش خواسته اند و گفته اند که اگر پول را جمع نکنیم، او را آتش می زنند.»
« چقدر جمع کرده اید؟»
« حدودا بیست لیتر»

by: mohsen in 9/12/2006 10:34:00 PM | link
Tuesday, September 12, 2006