<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d3757662\x26blogName\x3dMardetanha\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://mardetanha.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttps://mardetanha.blogspot.com/\x26vt\x3d-810027836581327245', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>


یادداشت‌های یک مردتنها
notes by a lonely man
God sees the truth but bides it's time
بایگانی لینک‌ها ::
به بهانه ی دیدن فیلم شهر فرشتگان

شهر فرشتگان داستان فرشته ی مهربانیست که مسول گرفتن جان انسانهاست گرچه عملکردش در واقع به مانند عزراییل برای ما مسلمانان نیست اما فرشته ایست که در واقع در زمان مرگ در کنار انان حضور دارد .و انان را به دنیای جدید رهنمون میکند. نقش این فرشته مهربان را نیکولاس کیج عزیز من بازی می کند.در یکی از قسمت های فیلم او در حال گرفتن جان بیماریست که ناراحتی قلبی دارد اما ناگهان عاشق دکتر جراح با بازی مگ رایان می شود. و همه داستان فیلم از جا شروع میشود. فرشته مهربان با خود دچار درگیری شده چون او بهرحال یک انسان نیست . باید باقی فیلم را ببنید گرچه من اینجا قصد این را ندارم که شما را اذیت کنم اما بادیدن فیلم بیشتر لذت خواهید برد.
برداشت ها ی من:فیلمی جذاب و معناگرا .هر دوبازیگر عالی بازی کرده اند.بسیار پر مفهوم !
این هم تفسیر جالبی از این فیلم:
آغاز فيلم با نگراني است. نگراني مادري که کودکش سخت مريض است . اين کودک را مي بينيم که با سختيهاي فراوان دست و پنجه نرم مي کند و در اين ميان تنها آرامش بخش مادر زمزمه هاي دروني است که او با معبود خويش دارد و از او مدد مي جويد . کودک از تب شديد رنج مي برد پس به ناچار او را وارد وان آب يخ مي کند که بسيار براي او طاقت فرسا است . عنصر ديگري که در اين صحنه مورد استفاده قرار گرفته تاريکي شب است . اين عنصر خود مي تواند در ارائه فضاي متلاطم و وهم آلود به تماشاگر مفيد واقع شود .
مساله ديگر حضور( Seth Nicolas Cage) در کنار اين دو است . او با چهره اي نگران بر روي يک صندلي نشسته و نظاره گر آن دو است . از ابتدا نمي دانيم که اين مرد سياه پوش که چهره اي زيبا و نوراني دارد کيست. فقط اين موضوع روشن است که حضور او در بين آنها غير قابل لمس است . در مخيله ي هيچ کس نمي گنجد که اين فرشته ي زيبا رو همان فرشته اي است که براي گرفتن جان کودک آمده است . در بيمارستان شاهديم که پزشکان براي نجات جان کودک مي کوشند و مادر نيز شيون و زاري مي کند ، اما تقدير رقم خورده است و سرنوشت دست کودک را در دست " سث " ( Seth ) مي گذارد. کودک کاملا معصوم است ، از او مي پرسد : آيا تو خدايي ؟ - نه من فقط تو را پيش او مي برم.
بار ديگر کودک با ديدن شيون مادر بر روي جسم بي جان خود ، مي پرسد :
او چرا نمي فهمد ؟ و جواب مي شنود : بالاخره روزي خواهد فهميد.
اين گفتگوهاي ساده نشان دهنده عمق پاکي و بي آلايشي کودک است . بعد هر دو دست در دست هم حرکت مي کنند و دوربين از پشت به آنها مي نگرد . بعد يک جلوه ي نوراني در پيشگاه آنها ظاهر مي شود . گويي اين همان ملکوت است که به سوي آن روانه شده اند .
اين صحنه ها در آغاز فيلم جلوه مي کنند و به تماشاگر القا مي شود که فيلم به نوعي دست بر وجه روحاني انسان گذاشته است . حتي اسم فيلم هم که پس از اين صحنه ظاهر مي شود با نوعي تکنيک ، به اصطلاح " فيد اوت" ( Fade Out) يا محو مي شود و به طور واضح نمي توان آن را ديد.
شهر فرشتگان نمايي از تداخل دنياي معنويت با دنياي مادي فرا روي ماست

by: mohsen in 7/15/2006 02:50:00 AM | link
Saturday, July 15, 2006