God sees the truth but bides it's time

Home | Archive | Contact | Feed

من محسن عاشق زنجان، سعی زيادی کردم که زنجانی‌های وبلاگ‌نويس رو دور هم جمع کنم. اگر از زنجانی‌ها کسي اين مطلب رو می‌خونه به من ميل بزنه تا اسمش رو اضافه کنم. ما بايد دست در دست هم قرار بديم تا بتونیم جامعه‌ای مناسب خودمون درست کنيم. من در اينجا سعي می‌کنم به همه موازين شرعی و عرفی و دينی توجه کنم. و مخالف هيچ نظامی نيستم. و به خطوط قرمز جامعه توجه دارم و اگر حرفی زدم از سر جوونیه و خامی. راستی عمو فیلتر چی اگه یک روز خواستی این وبلاگ روز فیلتر کنی قبلش به خودم بگو قول میدم بچه‌ی خوبی باشم.

صبح ساعت 4:30 من از یک جمع دوستانه برمی گردم .امشب فقط می خوام یک خاطره جالب که یکی از دوستام تعریف می کرد رو براتون تعریف کنم. یکی از رفقای این دوست حدود 5 یا شش سال پیش میاد به سازمان اطلاعات مزاحم بشه . اون موقع هم که شماره انداز(caller ID )نبود که معلوم بشه کی زنگ میزنه . خلاصه این رفیق رفیق ما میاد زنگ میزنه اطلاعات میگه ببخشید حمومه ؟ بعد هم قطع میکنه .بعد چند دقیقه از اطلاعات زنگ میزنن بهش می گن : آره حمومه ! نمره *میری یا عمومی؟خلاصه این رفیق ما هم 2 هفته از زنجان فرار میکنه.
*=تو شهر های ترک زبان به حموم هایی که بهت یک اتاق میدن میگن نمره . نمی دونم بقیه جاها چی میگن.