گــفـت زِكــي!
گفتم اي يار چه لوس و خنكي، گفت زكي
گفتم اي شوخ عجب بينمكي، گفت زكي
گفـتم از حُـسـن كـلاه تـو پسه، گفت بـسـه
گفتمش بـيـهوده فكـر بـزكـي، گفت زكي
گفتمش زخـم زدي پـاي مـرا، گفت چـرا
گفتم از بس كه تو بد قلقلكي، گفت زكي
گفتمش شيفتة توست رجب، گفت عجب!
گفتم انـدر نظرش چون مَـلَكي،گفت زكي
گفتم اينقدر نكن خون بهدِلِش، گفت وِلِش
گـفتـم اصلاٌ تـو سـراپـا كلكي، گفت زكي
گفتم از كي بكنم بوسه طلب، گفت زلب
گفتمايدوست دوتا ياكهيكي، گفت زكي
گفتمش زيـور آغـوش منـي، گفت خـفـه
گفتمش زيـنـت روي تـشكي، گفت زكي
اینو یادم نمیاد تو کجا دیدم
by: mohsen in 11/23/2002 01:06:00 AM
| link
Saturday, November 23, 2002